داستان «ای.ال. دکتروف» با رمانهای تاریخیاش به صفحه آخر رسید...
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، نویسنده «رگتایم» و «مارش» روز سهشنبه (30 تیر) در 84 سالگی زندگی را وداع گفت. دکتروف در طول بیش از نیمقرن تجربه حرفهایاش به عنوان یکی از مطرحترین شخصیتهای ادبی قرن بیستم به حساب میآمد.
پسر این چهره ادبی، مرگ وی بر اثر اختلالات پس از ابتلا به سرطان ریه را در روز سهشنبه، تایید و اعلام کرد. به بهانه از دست دادن این نویسنده سرشناس، نگاهی داریم به جملات ماندگاری که از او به یادگار مانده و شرح مختصری از رخدادهای مهم زندگیاش.
* نوشتن، اکتشاف است. از هیچ شروع میکنی و در مسیر میآموزی.
* اثر خوب باید احساسات را در خواننده برانگیزد؛ نه حس این که دارد باران میآید، بلکه احساس زیر باران بودن را.
* تاریخدانان به تو میگویند چه اتفاقاتی افتاده، رماننویسها میگویند چه حسی داشت.
* نویسندگی فرم پذیرفتهشده شیزوفرنی در جامعه است.
* نوشتن مثل رانندگی در شب در میان مه است؛ فقط تا جایی که نور چراغها به تو اجازه میدهد میبینی، اما با همین روند هم می توانی کل مسیر را طی کنی.
* من علامت "کاما" را دوست دارم، اما از نقطهکاما متنفرم. فکر میکنم آنها به داستان تعلق ندارند. خیلی وقت هم هست که دیگر از دونقطه برای نقل قول استفاده نمیکنم. دیگر نیازی به آنها ندارم، مثل نقطههای سیاه در حال پرواز روی صفحه هستند.
* جایی در طول مسیر، ریتم و آهنگ در ذهن من با صدایی که کلمات ایجاد میکنند و ریتمی که جملات میآفرینند، میآمیزد.
* دوره زمانی هم مثل موقعیت مکانی برای یک اثر داستانی حکم اصل نظمدهنده را دارد. میتوانی مثل «فاکنر» جغرافیا را به کار بگیری یا این که در یک دوره خاص تاریخی زندگی کنی. هر دو همان چارچوب را پدید میآورند.
* من کشف کردم که «انیشتین» هم مثل نویسندهها که درباره کارشان حرف میزنند، از نظریه معروف نسبیت سخن گفته است. او گفته که احساسی شخصی درباره این ایدهها نداشته. وقتی افکار بیان میشوند، از جایی دیگر میآیند. و این دقیقا همان حسی است که موقع نوشتن به آدم دست میدهد. نویسنده احساس مالکیت نسبت به اثرش ندارد.
* دیگر چیزی به اسم ادبیات داستانی و غیرداستانی وجود ندارد، همهاش روایت است.
* من تا آنجا که بتوانم از تجربه دوری میکنم. اکثر تجربهها تلخ هستند.
* آنچه در صفحه اول روزنامهها تحت عنوان «واقعیت» نوشته میشود، بسیار خطرناکتر از بازیهایی است که یک رماننویس به کار میگیرد. آنها ممکن است به جنگ ختم شوند.
*****
دکتروف ششم ژانویه 1931 با نام کامل ادگار لارنس دکتروف در نیویورک دیده به جهان گشود. نام دکتروف را به خاطر «ادگار آلن پو»، داستاننویس بزرگ آمریکایی ادگار گذاشتند، اما او خود همیشه پو را «بزرگترین نویسنده بد آمریکا» خطاب میکرد. او از همان دوران کودکی مطالعه فراوانی داشت و در سن 9 سالگی تصمیم گرفت نویسنده شود.
دکتروف در کالج «کنیون» اوهایو در کنار «جان کرو» منتقد ادبی تحصیل کرد. او که دانشجوی رشته فلسفه بود، در تئاتریهای دانشجویی حضور فعالی داشت. پس از فارغالتحصیلی در سال 1952، یک سال تکمیلی را در رشته نمایشنامه انگلیسی در دانشگاه کلمبیا گذراند. دوره خدمت سربازیاش را در آلمان سپری کرد، سپس به نیویورک بازگشت و در یک کمپانی تصاویر متحرک مشغول به کار شد. او در آن زمان به دلیل شغلش آنقدر کتابهای وسترن مطالعه کرد که به گفته خودش بنمایه نگارش اولین رمانش «به دوران سختی خوش آمدید»، به دست آمد. دکتروف در این اثر که در سال 1960 منتشر شد و با استقبال منتقدان روبرو شد، نسخه هجوآمیزی از ادبیات وسترن را ارائه کرد.
وی برای حمایت مالی خانوادهاش 9 سال را به عنوان ویراستار کتاب مشغول به کار شد و در آن دوران آثار نویسندگان برجستهای همچون «یان فلمینگ» نویسنده رمانهای کارآگاهی «جیمز باند» و «آین رند» را ویرایش کرد. دکتروف از سال 1964 به سمت دبیری «دایال پرس» منصوب شد و کتابهای چهرههایی مثل «جیمز بولدوین»، «نورمن میلر» و «ویلیام کندی» را به چاپ رساند.
سال 1969 بود که کار نشر را رها کرد و به عنوان نویسنده میهمان راهی دانشگاه کالیفرنیا شد. همانجا بود که رمان «کتاب دنیل» را با موضوع انرژی هستهای و شوری زمان جنگ سرد تکمیل کرد. «گاردین» در آن زمان این اثر را یک شاهکار خواند و «نیویورک تایمز» دکتروف را به عنوان یکی از نویسندگان طراز اول آمریکا معرفی کرد.
او دومین کتابش که اکنون مشهورترین اثرش است را در سال 1975 با عنوان «رگتایم» روانه بازار کرد. انتشارات بزرگ «کتابخانه مدرن» آمریکا این رمان را یکی از 100 رمان برتر قرن بیستم خواند.
«نمایشگاه جهانی» (1985)، «بیلی باتگیت» (1989) و «مارش» (2005) از معروفترین رمانها و «زندگی شاعران» (1984) و «سیوتیلند» (2004) دو مجموعه داستان کوتاه او هستند. «جک لندن، همینگوی و قانون اساسی» (1993) و «آفرینشگرایان» (2006) هم دو مجموعه مقاله از این چهره ادبی بر جای ماندهاند. دو جایزه ملی کتاب آمریکا، دو جایزه حلقه منتقدین کتاب ملی و دو جایزه «پن فاکنر» بخشی از افتخارات مهم ادبی دکتروف به حساب میآیند.
انتهای پیام


نظرات