در مراسم نکوداشت پوری سلطانی، هوشنگ ابتهاج، بهاءالدین خرمشاهی، کامران فانی، عبدالله انوار و نوشآفرین انصاری از این بانوی پیشکسوت کتابدار گفتند.
به گزارش ایسنا، روز یکشنبه 17 خرداد به میزبانی کانون زبان فارسی و در یکی دیگر از شبهای بخارا، شب پوری سلطانی برگزار شد. در ابتدای این مراسم علی دهباشی گفت: خوشحالیم که امشب رونمایی از جشننامه پوری سلطانی با انتشار دویستمین شماره مجله بخارا مصادف شده است. از فروردینماه 1369 که نخستین شماره کِلک را منتشر کردیم ( که 94 شماره ادامه داشت) تا امروز که دویستمین را ملاحظه میکنید، راهی پرماجرا را طی کردیم. ما با پشتیبانی و همفکری و ارشاد استادانی آغاز کردیم که امروز در میان ما نیستند. در اینجا با ذکر نام شریف آنها که آگر بودند در این مجلس حضور داشتند یادشان را گرامی میداریم؛ استادانی همچون: ایرج افشار، احمد تفضلی، غلامحسین یوسفی، مهرداد بهار، فریدون آدمیت، عبدالحسین زرینکوب، سیدجلال آشتیانی، امیرحسین آریانپور، مرتضی مممیز، اسماعیل فصیح، مهدی اخوان ثالث، سیدابوالقاسم انجوی شیرازی، قمر آریان، علی فاضلی، شاهرخ مسکوب، محمدامین ریاحی، محمدحسن لطفی، سهراب شهیدثالث، محمود روحالامینی و محمدابراهیم باستانی پاریزی.
او در ادامه گفت: خوشحالیم که اکنون بخارا در قلمرو جغرافیای زبان فارسی از بلندیهای پامیر و بدخشان تا هند و پاکستان خوانندگان خود را دارد.
سپس گزیدهای از فیلم مستند «برای کتابهایم» به کارگردانی رضا حائری به نمایش درآمد.
نخستین سخنران این مراسم سیدعبدالله انوار بود که نوشتهای را خواند و درباره پوری سلطانی گفت: بهواقع این بانوی والامرتبه مَلَکی است در بین آدمیان و همین تلبس به لباس آدمی است که فلک سنگ جفا را با بیرحمی هر چه تمامتر تا آنجا که توان داشته بر سر او کوبیده است و فقط همین خصلت مَلَکی اوست که توانسته او را در برابر این جفای اهریمنانه فلک بایستاند و او بدون شکوهای این رنجها را صبورانه تحمل کند و گذشت عمر را با بهترین انیس یعنی کتاب و کارهای راجع به کتاب همراه کند.
این کتابشناس پیشکسوت ادامه داد: پوری سلطانی در عنفوان جوانی و هنوز سه ماه از زندگی مشترک با همسرش نگذشته بود که شاهد کشته شدن همسر نویسنده نیکاندیش خود، زندهیاد مرتضی کیوان، به وسیله ستمکاران وقت شد؛ موضوعی که نهتنها ضربه شدید به پیکر زندگی این بانوی مفخم زد بلکه ضربهای سخت بر پیکر هنر نویسندگی این مُلک نیز پرداخت. چه مرحوم کیوان از نویسندگان خوشقلم ادب فارسی بهشمار میآمد. خانم سلطانی در پی این موضوع، بر این رفت که دست به کاری یازد که خواست شویش را نیز همراه داشته باشد. پس آن را در کار کتابخانه و کتابداری دید. در نتیجه به آموزش فن جدید کتابداری نو پرداخت و با این پردازش از جمله افرادی شد که فن جدید کتابداری را به کتابخانههای ایران برد.
سپس نوشآفرین انصاری در سخنانی گفت: همواره از اینکه در طول زندگی، با دو بانوی بزرگوار که به این سرزمین خدمتهای بسیار کردهاند نزدیک بودهام، بر خود بالیدهام. در سال 1342، با توران میرهادی و در سال 1345، با پوری سلطانی آشنا شدم و با هر دو آنها، که یکی در حوزه تعلیم و تربیت و دیگری در حوزه کتابداری و اطلاعرسانی بر گردن ایران و ایرانی حق دارند، ارتباط نزدیک داشته و دارم.
دبیر شورای کتاب کودک سپس به مشابهتهای این دو با همدیگر اشاره کرد و سخنان خود را با ذکر خاطرهای که نشاندهنده عشق سلطانی به حرفه کتابداری بود به پایان رساند.
در ادامه بهاءالدین خرمشاهی نیز گفت: در این نوبهار، دلخوشی خویشان، دوستان و سپاهی از شاگردان استاد بزرگ و پایهگذار کتابداری علمی و امروزین ایران، عافیت و سلامتیابی سرکار خانم پوراندخت سلطانی شیرازی است.
این حافظشناس پیشکسوت اظهار کرد: نزدیک به نیم قرن از آغاز خدمات علمی آموزشی پژوهشی این مهربانوی بزرگ میگذرد. امروزه شاگردان دورههای اولیه تدریس او خود اغلب استادان رشته کتابداری هستند. دهها متن مرجع کتابداری یا مستقیماً یا با همکاری یا رهنمایی او تدوین و تألیف یافته و کتابهای علمی امروز ما را همتراز پیشرفتهترین کشورهای جهان ساخته است.
خرمشاهی گفت: بیش از 40 سال سختکوشی و آهسته و پیوسته کاری این استاد بزرگ و گروهی اندکشمار اما کاری و کارا از همکاران ایشان، ابتدا در مرکز خدمات کتابداری و سپس کتابخانه ملی، کتابداری ایران را به طرز علمی به طراز جهانی رسانده است. ناگفته نماند که تأسیس انجمن کتابداران ایران و نشریهاش و گسترش آموزش عالی کتابداری در کشورمان از سطح کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد تا دکترا نیز حاصل همت عالی و حمایت متعالی ایشان بوده است. و حتماً در دیجیتالسازی کتابخانه و مرکز اسناد ملی ایران هم مشورت و همکاری داشتهاند. در سطح جهان هم این همه کارایی و کوشایی نادر است. ایشان یک اثر معروف غیرکتابداری هم دارند، یعنی ترجمه هنر عشق ورزیدن، اثر اریک فروم که به حدود چاپ سیام رسیده است.
خرمشاهی سپس سه قطعه شعری را که در 20 سال اخیر برای پوراندخت سلطانی سروده خواند.
کامران فانی هم پوری سلطانی را یکی از برجستهترین و اثرگذارترین چهرههای علمی و فرهنگی روزگار ما خواند و آشنایی با او را بزرگترین رویداد زندگی خود توصیف کرد و به بیان چگونگی این آشنایی پرداخت.
این کتابشناس پیشکسوت سپس گفت: خانم سلطانی بیگمان در حوزه علم کتابداری و اطلاعرسانی شخصیتی یگانه و منحصربهفرد است. چه در ایران و چه در جهان شناختهشدهترین کتابدار ایرانی است. با 50 سال حضور مداوم و مستمر توانست بیش از همه کتابداری نوین را در ایران بنیانگذاری کند، گسترش دهد و شکوفایی بخشد.
فانی در ادامه به فراز و فرودهای رشته کتابداری در ایران و نقش پوری سلطانی در رشد و توسعه آن در ایران پرداخت.
سپس گروه موسیقی سرو آزاد قطعاتی را اجرا کرد.
پس از اتمام موسیقی علی دهباشی به نمایندگی از جمع حاضر از سایه تقاضا کرد که چند کلمهای از پوری سلطانی سحن بگوید و امیرهوشنگ ابتهاج نیز چنین گفت: پوری سلطانی برای من جان جانان است، یعنی مرتضی کیوان. از کیوان چه میتوانم بگویم. فقط چند نکته ظریف درباره وصیتنامهای است که از او به جا مانده. وقتی کیوان این وصیتنامه را مینوشت، از سرنوشت خود خبر داشت و میدانست چند ساعت دیگر نخواهد بود. اما در دستخط او هیچ ارتعاشی نمیبینیم. او که حتی عادت داشت وقت خواندن روزنامههای کیهان و اطلاعات غلطهای آنها را تصحیح میکرد. حتی تشدید «اما» را هم میگذاشت. این وصیتنامه را نیز طوری نوشته که انگار میخواهد نامهای معمولی بنویسد.
این شاعر پیشکسوت ادامه داد: نکته دوم درباره این وصیتنامه نگرانی او نسبت به همسری است که هنوز بیش از دو سه ماه از ازدواجشان نمیگذرد. پوری سلطانی همیشه دردهای ماهانهای داشت که عذابش میداد و دکترها به او گفته بودند که پس از ازدواج خوب میشود و در اینجا مرتضی کیوان که نمیخواهد به همسر جوانش بگوید که پس از من ازدواج کن، چرا که خود را مالک او نمیداند که بخواهد چنین چیزی به او بگوید، با ظرافت میگوید، "پوری جان فکری هم به حال دردهای ماهانهات بکن".
سایه افزود: و نکته سوم درباره تاریخ مرگ مرتضی است. در پایین این وصیتنامه تاریخ 26 مهر 1333 آمده، اما وقتی کیوان این وصیتنامه را مینوشته به این نکته توجه نداشته که شب از نیمه گذشته و نخستین ساعات بامداد بیست و هفتم است. بنابراین تاریخ مرگ کیوان 27 مهر 1333 است و نه 26. اما مدام سنگ قبر کیوان را میشکستند و ما برای خود علامتی داشتیم تا نشانی از گور او داشته باشیم و بتوانیم بر سر گورش برویم. بعد آنجا را خراب کردند و جایش بوستان درست کردند و بعد هم بوستان را ویران کردند و جایش ساختمان ساختند. وقتی آن بوستان را ساختند من این شعر را روی بشقابی نوشتم و به پوری هدیه کردم:
ساحتِ گور تو سروستان شد
ای عزیز دلِ من
تو کدامین سروی.
سپس پوری سلطانی در سخنانی گفت: دلم میخواست بدانید که تنها چیزی که در تمام این سالهای سخت و پرتلاطم به من قوت ایستادگی داد، عشق به مردم سرزمینم بود. حالا هم که ناتوان و رنجور در حضور مهربان شما ایستادهام، بسیار خوشحالم که نقشی، هر چند کوچک، در پیشرفت کتابداری ایران داشتهام. کتابخانه ملی را مثل بچهام دوست داشتم و هنوز هم دلم برایش میتپد و شور میزند.
او ادامه داد: کتابخانهها، بویژه کتابخانه ملی که مادر سایر کتابخانهها محسوب میشود، پشتیبان همه فعالیتهای فرهنگی و آموزشی هر کشور است. افسوس که هنوز این مسئله برای بسیاری از مسئولان ما نامفهوم است. همه دوستان دستاندرکار شاهدند که چگونه توانستیم زیربناهای کتابداری نوین را با دستهای خالی در ایران بسازیم و آن چنان موفق عمل کردیم که بارها از طرف مجامع بینالمللی کتابداری جهانی مورد تشویق و تمجید قرار گرفتیم.
سلطانی افزود: اما من هنوز ناامید نشدهام و انتظار دارم جوانانی که رشته کتابداری را به عنوان حرفه خود انتخاب کردهاند، بدانند در چه راه مقدسی قدم گذاشتهاند و آرزو دارم با عشق و آگاهی و بردباری، موانع را از سر راه بردارند و مدیرانِ موفقی برای مبارزه با جهل و بیعدالتی باشند.
او در ادامه گفت: سایه جان من و آقایان فانی و خرمشاهی عزیز و نازنین و خانمها دکتر نوشآفرین انصاری، دوست و همکار دیرینهام و فریده رهنما، همراهِ یگانه همه زندگیام و نیز جناب استاد انوار و استاد مجتبایی عزیز که با همه گرفتاریهایشان در این جمع حضور یافتند، گرچه مرا شرمنده کردند ولی برایم افتخار آفریدند. و نیز با نهایت امتنان از مجله بخارا، به سرپرستی آقای دهباشی عزیز و سختکوش که اکنون دویستمین شماره مجله را منتشر کردهاند، تبریک میگویم. خوب میدانم در این شرایط، استمرار در انتشار یک مجله وزین چقدر سخت است و چه جانی از آدم میگیرد. جناب آقای دهباشی، از این که شبی فراموشنشدنی برایم ساختید سپاسگزارم.برای همه شما عزیزان روزگاری خوش و عمری باعزت و سرافرازی و جهانی پر از صلح و آرامش آرزو میکنم.
این مراسم که با همکاری بنیاد فرهنگی اجتماعی ملت، دایرهالعمارف بزرگ اسلامی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار و گنجینه پژوهشی ایرج افشار برگزار شد با جشن انتشار دویستمین شماره بخارا همزمان شده بود.
در این مراسم احمد پوری، صفدر تقیزاده، محمدعلی عمویی، شکوفه شهیدی، فریده رهنما، فریبرز رئیسدانا، ناهید حبیبی آزاد، ربکا جلیلی (همسر محمدرضا لطفی)، محبوبه مهاجر، ماندانا صدیق بهزادی، نگار اسکندرفر و ... حضور داشتند.
انتهای پیام
نظرات