«این روزها همزمان با رسیدن مذاکرات هستهای ایران و گروه 1+5 به مرحله حساس و نهایی، موضوع کهنهای در سطح رسانهها مطرح شده که به نظر میرسد این دو موضوع با همدیگر مرتبط هستند. ورود مستند «من روحانی هستم» به صحنه تبلیغاتی و سیاسی کشور آن هم با چاشنی ماجرای «مک فارلین» اهداف مختلفی را دنبال میکند که قطعا موضوع مذاکرات هستهای نیز یکی از آنهاست. به همین جهت، لازم است ابعاد این ماجرا برای نسل جدید تشریح شود تا هیچکس نتواند از آن علیه این و آن سوءاستفاده کند.»
به گزارش ایسنا، روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با این مقدمه نوشت: «سفر مک فارلین، مشاور امنیتی رئیسجمهور وقت آمریکا در رأس یک هیأت به ایران، در زمانی رخ داد که نیروهای نظامی ایران در حالی که درگیر جنگ تحمیلی با ارتش بعث عراق بودند، از نظر تسلیحات بهویژه بعضی قطعات تجهیزات نظامی در تنگنای شدیدی قرار داشتند. سلاحهای ارتش ایران در دوران قبل از انقلاب اسلامی، از غرب و عمدتا آمریکا تأمین میشد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، قبل از آنکه فرصتی برای تجدیدنظر درباره سلاحها پیدا شود، جنگ تحمیلی شروع شد و نیروهای مسلح نظام جمهوری اسلامی اعم از ارتش و سپاه و بسیج فقط میتوانستند از همان سلاحهای موجود استفاده کنند. به دست آوردن سلاحهای غنیمتی در جبهههای جنگ و تهیه مقادیری سلاح از بعضی کشورها در شرایط تحریم نیز امکاناتی بودند که تا حدودی راهگشا بودند ولی نمیتوانستند چندان کارساز باشند. بنابراین، نیروهای مسلح ایران در حالی که سخت درگیر جنگ با ارتش بعث عراق با حامیان منطقهای و غربی و شرقی که داشت بودند، از نظر تسلیحاتی به شدت احساس کمبود میکردند و به همین جهت گاهی ناچار بودند تا پیدا شدن راهی برای به دست آوردن مقادیری سلاح و قطعات، عملیات را متوقف کنند و عوارض آن را نیز تحمل نمایند.
سیاستمداران آمریکایی که مستقیما با رژیم صدام ارتباط داشتند و از اوضاع جبههها نیز مطلع بودند، با واقعیتهایی که در جبهه ایران جریان داشت نیز آشنایی داشتند. آنها همواره برای فرا رسیدن فرصتی لحظهشماری میکردند که بتوانند بهانهای برای نزدیک شدن به ایران پیدا کنند و فاصله ایجادشده میان دو کشور در اثر پیروزی انقلاب اسلامی ایران و تسخیر سفارت یا لانه جاسوسی آمریکا در تهران را از بین ببرند.
مشکلات نیروهای مسلح ایران در زمینه قطعات یدکی که آمریکا میتوانست آن را به راحتی برطرف کند، بهانه خوبی بود. مسئولان سیاسی آمریکا از این فرصت استفاده کردند و مقادیری قطعات یدکی تجهیزات نظامی را به همراه هیأتی به ریاست مک فارلین با یک هواپیما به تهران فرستادند.
این واقعه از همان آغاز به اطلاع امام خمینی و مسئولان ارشد نظام جمهوری اسلامی رسید و چگونگی رفتار با مهمانان ناخوانده تا لحظه پایان زیرنظر امام قرار داشت. به همین دلیل، در عین حال که هیأت آمریکایی نتوانست به خواستههای خود برسد، مسئولان ایرانی توانستند بخشی از قطعات مورد نیاز نیروهای مسلح را تأمین کنند و مشکلات حاد آن مقطع را برطرف نمایند. درست به همین دلیل بود که ماجرای مک فارلین، در آمریکا به یک بحران برای دولت آن کشور تبدیل شد که «ایران گیت» نام گرفت ولی جمهوری اسلامی ایران با تدبیر صحیح در عین حال که بخشی از نیازهای خود را تأمین کرد، با هیچ مشکلی نیز مواجه نشد.
در همان زمان البته افرادی با انگیزههای سیاسی در صدد ضربه زدن به رقبای خود به این بهانه که مذاکرات پنهانی با آمریکا دارند بر آمدند ولی بلافاصله با واکنش شدید امام مواجه شدند و نتوانستند به هدف خود برسند. امام خمینی که منافع ملی را بر همه چیز دیگری ترجیح میدادند، با احساس اینکه این افراد در صدد فدا کردن منافع ملی و قربانی کردن آن پیش پای منافع شخصی و گروهی هستند، با موضعگیری آشکار علیه آنان، افکار عمومی را نسبت به اصل ماجرا روشن کردند و ضمن افشای ماهیت زیادهخواه آمریکا بر اقدام دولتمردان ایرانی مهر تأیید زدند و به ماجرا خاتمه دادند.
ماجرای مک فارلین را میتوان در یک جمله، رو دست خوردن آمریکاییها توسط مسئولین ایرانی توصیف کرد. به همین جهت، امروز و همیشه باید به کسانی که به عنوان طرف ایرانی در این ماجرا نقش ایفا کردند آفرین گفت و این قطعه از تاریخ انقلاب و جنگ تحمیلی را نقطه مثبتی در کارنامه مسئولان نظام جمهوری اسلامی به حساب آورد. بنابراین، هر کس و هر گروه در هر قالب و شمایلی، اعم از فیلم، کتاب و سخنرانی، بخواهد ماجرای مک فارلین را در کارنامه اشخاصی که به عنوان طرف ایرانی در آن نقش داشتند نقطهای منفی جلوه دهد، سخت در اشتباه است و افکار عمومی و وجدان آگاه مردم با تکیه بر اطلاعات درستی که از واقعیتهای این ماجرا در اختیار دارد این قبیل فضاسازیها را نخواهد پذیرفت.
همزمانی در بوق و کرنا کردن ماجرای مک فارلین در قالب مستند با جریان داشتن مذاکرات هستهای میان ایران و گروه 1+5 نمیتواند یک اتفاق ساده و خارج از طراحی حسابشده باشد. حتی اگر اصل مستند به هر دلیل دارای انگیزهای غیر از ضربه زدن به مذاکرات هستهای دانسته شود، دمیدن در بوق و کرنای تبلیغاتی و سیاسی و بزرگ کردن آن درست در آستانه ورود مذاکرهکنندگان به مرحله نگارش متن توافقنامه جامع را نمیتوان امری اتفاقی و غیرمرتبط با مذاکرات دانست.
نکته مهمی که باید مورد توجه فعالان سیاسی بهویژه دمندگان در بوق و کرنای ماجرای مک فارلین قرار گیرد، این است که همه باید همواره منافع ملی را اصل قرار دهند و رقابتهای سیاسی و منافع شخصی و گروهی را در برابر آن قربانی کنند. اگر این معادله برعکس شود و منافع ملی قربانی مطامع این و آن شخص و گروه گردد جامعه دچار خسران خواهد شد. در درازمدت البته ملت راه درست را پیدا خواهد کرد و منافع خود را تأمین خواهد نمود و روسیاهی سراغ کسانی خواهد رفت که با تغذیه از پستان مک فارلین برای منافع جامعه اهمیت قائل نمیشوند.»
انتهای پیام
نظرات