ایلیا منفرد گفت: پدرم به شدت موسیقی را دوست داشت و در واقع یکی از اسپانسرهای روحی من پدرم محسوب میشد و تا زمانی که زنده بود اولین کسی بود که در مورد ساختههای من نظر میداد و همیشه نظرهایشان کارشناسی بود.
به گزارش بخش موسیقی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، این هنرمند با بیان اینکه کارش تعطیلی ندارد، گفت: تحصیلاتم در سینما بوده، در دانشگاه هم سینما درس میدهم و کار اصلیام فیلمسازی است. موسیقی برای من کار تفریحی نیست اما مردم بیشتر من را به عنوان خواننده میشناسند.
منفرد که با ترانه «گل ارکیده» شهدت پیدا کرد، ادامه داد: در ایران اینکه کدام ترانه گل میکند قصه خودش را دارد. از آن لحظهای که دستگاه میکس و مسترینگ خاموش و کارش تمام میشود، دیگر آهنگ دست خواننده نیست. اسفند ماه 1393 ، 17 سال میشود که از عمر این ترانه میگذرد.
او در همین باره اضافف کرد: جالب است به شما بگویم تهیهکننده اول ابتدا مخالف قرارگیری این آهنگ در آلبومم بود اما تهیهکننده دوم از این آهنگ حمایت کرد و خوشبختانه بین مردم هم با استقبال روبرو شد و معروفترین کار من شد. خود من تصور موفقیت 30درصد برای این آهنگ می کردم و موفقیت این آهنگ برای من بیش از حد تصور بود.
ایلیا منفرد در بخش دیگری از سخنانش گفت: وقتی یک موسیقی میسازم، دیگر آن را گوش نمیدهم. یعنی همه لذت من زمانی است که مشغول ساخت، خواندن و تنظیم یک قطعه موسیقی هستم. بعد که کار ضبط و تمام میشود دیگر آن را گوش نمیدهم اما در پاسخ به سئوال شما باید بگویم خیلی وقتها شده که آنقدر درگیر کار ساخت یک قطعه موسیقی شدهام که حتی خوردن ناهار و شام را فراموش کردهام.
وی با بیان اینکه از هفت سالگی به سمت موسیقی گرایش پیدا کرده است ادامه داد: هماکنون 37 ساله هستم و در این 30 سال هم نواختن سازهای مختلفی را تجربه کردهام. از ویلن و کمانچه شروع شد، به سازهای کوبهای رسید، بعد پیانو و کیبورد و گیتار که در واقع گیتار ساز تخصصی من شد اما در کنارش سازهای دیگر را هم همچنان مینوازم. شاید برای اینکه بتوانم حرفهایم را به گوش دیگران برسانم به سمت موسیقی روی آوردم.
وی در خصوص ترانهای که برای پدر شهیدش خوانده بود، گفت: آن ترانه قصه خاصی نداشت بلکه به نظرم باید ادای دینی به پدرم انجام میدادم. خیلی دوست داشتم پدر این ترانه را بشنود و وقتی من مرداد ماه پارسال در کنسرتم در برج میلاد این ترانه را خواندم پدر در کما بودند و چند ماه بعدش هم به شهادت رسیدند و هیچ وقت قسمت نشد آن کار را خودشان بشنوند. به نظر من روح پدر در این قطعه جاری بوده به این دلیل که من تمام لحظاتی که با پدر بودم و خاطراتی که با او داشتم، سعی کردم در این کار بیاورم.
وی افزود: بعد از آن کنسرت به همراه مدیر برنامههایم تصمیم گرفتیم فیلم مستندی را بسازیم تحت عنوان «این ترانه واقعیست» که قسمتی از زندگی من و حضور پدرم در فیلم هست و در واقع بخشی قصه زندگی من و وحضور پدرم قبل از شهادتش در این فیلم هست. به جرات میتوانم بگویم که تمام موزیسینهای ایرانی که تا بدین لحظه برای جنگ اثری خلق کردهاند در این فیلمی که مشغول ساخت آن هستم، حضور دارند. کارگردان فیلم علی بیکزاده است.
این هنرمند که چندی پیش در برنامه رادیویی «خانهام همینجاست» سخن میگفت، اظهار کرد: متاسفانه یک شائبه نادرستی ایجاد شده بود که هر کسی که سمت هنر میرود و هنرمند میشود قاعدتاً باید از طبقه خاصی از اجتماع باشد که وارد هنر شود.
او تاکید کرد: خیلی برایم مهم بود که فرزند یک سرلشکر هستم و با تمام پشتیبانی خانوادهام و بخصوص پدر شهیدم به سمت هنر و موسیقی رفتم. جای پدرم در زندگی من خیلی خالی است. افتخار میکنم که در خانوادهای بزرگ شدهام که دین خود را به خاکش ادا کرده است و هشتاد ماه پدر من در جبهه بوده و فرمانده لشکر 81 زرهی بودند. ما بدلیل اینکه در هر چهار ماه فقط 4 روز میتوانستیم پدر را ببینیم، مجبور بودیم در دوران جنگ در کرمانشاه زندگ کنیم آن هم در آن اوج موشک باران. شما در تهران ابتدا آژیر قرمز داشتید بعد آژیر زرد و بعد هم آژیر سفید. من اصلاً یادم نمیآید در کرمانشاه که بودیم چیزی به اسم آژیر زرد از رادیوی کرمانشاه پخش شود و تمام آژیرها قرمز بود. فاصله بین دو حمله هوایی از سوی عراق به کرمانشاه به دو ساعت هم نمیکشید. یکی از تفاوتهایی که من با کسی که کودکی خود را در تهران یا شمال و شرق ایران گذرانده دارم، این است که آنها کلکسیون تمبر جمع میکردند من کلکسیون ترکش. خیابانهای کرمانشاه پر از پوکهها و ترکشها بود.
انتهای پیام
نظرات