نوزدهم بهمنماه سالروز درگذشت سیاوش کسرایی است؛ شاعری که نامش با «آرش کمانگیر»، منظومه مشهورش، گره خورده است.
به گزارش خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، شمس لنگرودی درباره این منظومه مشهور که در سال 1338 منتشر شد، مینویسد: «آرش کمانگیر معروفترین و فراگیرترین شعر نو فارسی از زمان پیدایش شعر نو تا سال 1357 بوده است. شعرهای فراوانی در تاریخ شعر نو فراگیر و معروف شد، ولی کمتر شعری تا بدین حد در خاص و عام نفوذ یکسان داشته است. بخش اعظم این نفوذ و شهرت مدیون سبک و سیاق نوقدمایی آرش کمانگیر و بخشی هم مرهون سیاسی بودن آن بود.
آرش کمانگیر خط فاصل دو مرحله از شعر پس از کودتا، یعنی مرحله غافلگیری، حیرت، ناباوری، بیپناهی، سرگشتگی، بیانگیزگی و تیرهبینی سالهای نخست کودتا و مرحله بهخودآیی، خودیابی، انگیزهپروری، روحیهجویی، برخاستن و اعتراض بود.»
مهدی اخوان ثالث که «آخر شاهنامه» را تقریبا همزمان با «آرش کمانگیر» (سال 1338) منتشر کرد، در یک گفتوگو اشکالهایی را به زبان این منظومه کسرایی وارد میکند: «این اثر آنچنان زبان حماسی ندارد و جز اول و آخر آن که خوب است و انصافا بسیار زیبا، در بقیه آن زبان حماسی به کار برده نشده است. زبان حماسی باید استحکام، درشتناکی و اعتلا داشته باشد و هر کلمهای با تمام معنا بجا بنشیند و ما قادر به تعویض و قرار دادن چیز دیگری به جای آن نباشیم. اما شعر کسرایی اینطور نیست و حتا در آن غلط هم وجود دارد. برای مثال کلمه سرحدات، در حالیکه بسیاری از بزرگان آن را به کار بردهاند، اما غلط است. درست مثل کلمه خودکفایی که غلط است و اگر به جای آن کلمه خودبسایی به کار برده شود بهتر است، زیرا «خودکفایی» نه فارسی است و نه عربی، اما «خودبسایی» هموزن خودکفایی است و معنای خوبی نیز دارد و در ضمن ترکیب درستی است. «سر» در کلمه سرحدات فارسی و «حد» عربی است و این کلمه یک ترکیب عربی و فارسی است. و «الف» و «ت» مثل گزارشات میماند. اما به هر حال زبان حماسه یک زبان متفوق متعالی است... وزن حماسی باید به موضوع بخورد.
شعر سیاوش کسرایی با وجود تمام این حرفها (ساده) است و مردم آن را میفهمند. این شعر بازیهایی با الفاظ دارد و زیباییهای قدمایی خاصی را هم به کار برده است و در ضمن وزن آن نیز حماسی نیست. به همین دلیل مردم آن را بیشتر میپسندند. نکته دیگر اینکه درباره این شعر تبلیغ بیشتری شده است.
شعر کسرایی همان طور که قبلا هم گفتم، جز در اول و آخرش دارای دشواری و مشکل است، اما مضمون آن بکر بوده است که در شاهنامه به صورت بسیار کوتاه و در اساطیر ما وجود دارد، اما کسرایی قصه را زیبا درست کرده است، به گونهای که گیرایی و جاذبه دارد. نادرستی زبان آن را تنها اهل فن میفهمند. این مضمون اگر به دست کسی میافتاد که در زبان حماسی بیشتر ورزیده بود، شاید یک شاهکار درمیآمد، اما این شعر، شاهکار لنگانی است که به دلیل مضمون زیبا، برداشت خوب و تأثیر ابتدا و انتهای یک شعر و نیز عدم درک مردم از ایراد آن، موفق و در میان مردم پذیرفته شده است. هرچند من در اشعار کسرایی نمونههای بهتری دیدهام، اما هیچ یک این تازگی مضمون را بدین شکل ندارند.»
پرویز ناتل خانلری نیز درباره این منظومه نوشته است: «منظومه آرش کمانگیر از این جهت ارزش دارد که گوینده آن راه تازهای پیش گرفته و در این کوششِ نخستینِ خود تا آنجا که توقع میتوان داشت کامیاب شده است.
مضمون این منظومه از داستانهای کهن ایرانی مأخوذ است. خود این کار که در هنر نو به مضمونها و داستانهای کهن توجه و از آنها استفاده شود کار شایسته و ثمربخشی است. داستان آرش را در افسانههای ایران باستان میدانیم... سیاوش کسرایی این داستان را زمینه کار خود قرار داده و منظومه آرش کمانگیر را بر اساس آن سروده است. به خلاف بیشتر آثار گویندگان جوان که از مرگ و نومیدی حکایت میکند، اینجا شور و شوق و تکاپوی زندگی و کوشش برای سرفرازی محرک گوینده داستان است و از این جهت نیز منظومه آرش کمانگیر ارزش خاص دارد.»
به گزارش ایسنا، سیاوش کسرایی پنجم اسفندماه 1305 در اصفهان به دنیا آمد و سرودن شعر را از جوانی آغاز کرد. کسرایی برای ادامه تحصیل از اصفهان به تهران آمد و در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت.
از جمله آثار معروف او منظومهی «آرش کمانگیر» است. فعالیتهای او تنها به سرودن شعر خلاصه نشد و وارد فعالیتهای سیاسی هم شد.
این شاعر در سالهای پس از کودتای 28 مرداد 1332 ممنوعالقلم شده بود و در این مدت شعرهای خود را با نام مستعار چاپ میکرد که در نهایت نیز فعالیتهای سیاسیاش او را به ترک کشور مجبور کرد و باعث شد سالهایی را ابتدا در کابل و سپس در مسکو بگذراند.
سیاوش کسرایی نوزدهم بهمنماه ۱۳۷۴ در پی بیماری در پایتخت اتریش درگذشت و پیکرش در بخش هنرمندانِ گورستان مرکزی شهرِ وین به خاک سپرده شد.
مجموعه شعرهای «آوار»، «آرش کمانگیر»، «از خون سیاوش»، «سنگ و شبنم»، «با دماوند خاموش»، «خانگی»، «به سرخی آتش، به طعم دود»، «از قرق تا خروسخوان»، «تراشههای تبر»، «مهره سرخ»، «هوای آفتاب»، «ستارگان سپیدهدم» و «مهره سرخ» از آثار منتشرشده این شاعرند. همچنین کتابهای «ما در هوای مرغ آمین» (تحقیقی درباره معنای مرغهای شعرهای نیما یوشیج و گفتوگویی با احسان طبری درباره شعر) و «بعد از زمستان در آبادی ماه» (برای کودکان و نوجوانان) از دیگر آثار او هستند.
پینوشت: در این نوشتار از کتاب «تاریخ تحلیلی شعر نو» اثر شمس لنگرودی، نشر مرکز، استفاده شده است.
انتهای پیام


نظرات