عنایت سمیعی با اشاره به نبود سنت دیالوگ در هنر و ادبیات ایران میگوید، ما در متنهای کلاسیک هم به جای گفتوگو، مناظره داریم و مناظره نوعی روکمکنی به حساب میآید. در وضعیت کنونی نیز گفتوگوهای پراکندهای وجود دارد که بین آنها دیالوگی نیست.
او همچنین با بیان اینکه در سنت فکری ما ایرانیان نوعی ثنویت فکری و خیر و شر دیدن همه چیز وجود دارد، میگوید، حتا پیشکسوتان شعر نو ما از جمله نیما، اخوان و شاملو چنین نگاهی دارند و در این میان تنها فروغ یک استثناست.
این شاعر و منتقد ادبی در زادروز 69 سالگیاش در گفتوگو با خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، درباره وضعیت چاپ آخرین اثرش «جشن چراغکشان»، گفت: هنوز برای انتشار آن کتاب اقدام نکردهام. تقریبا مشغول بازنگری در شعرهای «جشن چراغکشان» و بعضی از مقالاتم هستم که اگر فرصتی دست بدهد، این دو را با هم منتشر کنم. من همیشه با وقفههای کوتاه و طولانی به سمت شعر رفتهام و چون برای چاپ شعر عجلهای نداشتهام، خوشبختانه احساس کردهام شکست خوردهام! همین شکست باعث شده بیشتر به نقاط ضعفم پی ببرم و حرکت جدیدی را آغاز کنم. اینکه این حرکت به جایی خواهد رسید یا تکرار مکررات است، در اثری که در آینده منتشر میکنم، مشخص میشود.
او در ادامه اظهار کرد: کتابهایی که منتشر کردهام، عمدتا در دهه 80 و با اصرار دوستانم منتشر شدهاند. آنچه پیش از آن کتابها نوشتهام، پراکنده هستند و از دهه 40 به بعد در برخی از نشریات منتشر شدهاند، اعتقادی هم به چاپ و جمع کردن آنها در قالب کتاب ندارم. فکر میکنم وضعیت حال حاضر یک شاعر، شعرهای گذشته او را کم و بیش نشان میدهد، اما به طور کلی تمایلی به چاپ اثر نداشته و ندارم. از جوانی همینطور بودهام، حالا هم دست به عصا راه میروم.
سمیعی در پاسخ به سؤالی درباره وضعیت شعر امروز در مقایسه با شعر دهههای پیش، گفت: به زعم من ادبیات حالت پیوستاری دارد و باید با نظریه ادبی خاستگاههایش را در هر دوره تاریخی پیدا کرد؛ بنابراین به وسیله نظریه ادبی میتوان دریافت که شعر دهه 90 چه مشترکاتی با دهههای پیش دارد و در کجا از آن فاصله گرفته است. بنابراین بدون نظریه نمیتوان مرزبندی قاطعی بین این دورهها کشید. از این جهت جای یک نظریه ادبی ایرانی را خالی میبینم.
او همچنین ادامه داد: تا تجربهها و نقدهای موردی انتزاع نشود و در قالب یک نظریه درنیاید، ما میانجیای نداریم که در چارچوب آن با هم گفتوگو کنیم. اساسا در هنر و ادبیات ما دیالوگ بیسابقه است. ما سنت تئاتر نداشتهایم. در متنهای کلاسیک هم به جای گفتوگو، مناظره داریم، مناظره هم نوعی روکمکنی به حساب میآید. در وضعیت حاضر نیز گفتوگوهای پراکندهای داریم که بین آنها دیالوگ وجود ندارد. ممکن است اشتراکاتی داشته باشند، اما تا زمانی که نظریه نداریم، نمیتوانیم در مورد دورههای مختلف نظر بدهیم.
سمیعی اضافه کرد: در فضای کنونی نوعی تفرقه و پراکندگی فکری وجود دارد که از سر سوءتفاهم اسم آن را چندصدایی گذاشتهاند، درحالیکه چندصدایی از دل یک ارکستراسیون میآید؛ یعنی باید گروهی هماهنگ با هم صداهای متفاوتی ارائه دهند، اما ما صداهای متفاوتی داریم که پراکنده هستند. بنابراین نمیتوانیم اوضاع شعر، رمان و نقاشی را دریابیم؛ فقط میتوانیم حرفهای پراکندهای بگوییم.
این منتقد ادبی در ادامه درباره توجهی که این روزها به قالب غزل میشود، گفت: من چندان تجدید حیات قالبها را ضروری تلقی نمیکنم و فکر نمیکنم قالبهای کهن استعداد گشایش چندانی داشته باشند. شما در غزل با موانع از پیش ساختهشدهای روبهرو هستید که از دل سنت برآمدهاند؛ موانعی همچون وزن، قافیه و ردیف. در وضعیت حاضر عدهای واژگان و مضامین تازه وارد غزل میکنند، اما این موانع و محدودیتها همچنان وجود دارند و تخیل شاعر را مهار میکنند. از این حیث، تجدید حیات این قالبها را میتوان محض تفنن مورد مداقه قرار داد، اما به زعم من در این قالبها چیز قابلی عرضه نخواهد شد که سرنوشت شعر و ادبیات را رقم بزند.
او همچنین درباره خودآگاهی در ادبیات عنوان کرد: حرکت از سنت به خودآگاهی یک فرآیند طولانی است. ارادهگرایانه هم نیست و به صرف مطالعه هم به دست نمیآید. ما در ایران بعد از انقلاب با نهضت عظیمی در ترجمه سروکار داشتیم که بیشباهت به نهضتی که در قرن دوم هجری در دنیای عرب رخ داد، نیست، اما باید دید بازخورد این ترجمهها در ادبیات و هنر ما چگونه بوده است.
سمیعی ادامه داد: ما از این منابع چیزهای بسیاری آموختهایم، اما این آموختهها اینطور نیست که بتوانیم آنها را یکشبه، درونی و در شعر، ادبیات و هنرهای دیگرمان اِعمال کنیم. این امور زمانبر هستند و بیحوصلگی را نمیطلبند. ما بعد از دو دهه هنوز رمان قابل توجهی درباره جنگ نداریم. این نشان میدهد منابع جنگ هنوز در ما رسوب نکرده تا به ادبیات تبدیل شود. کندن از سنتها کار آسانی نیست و باید به تدریج اتفاق بیفتد.
او سپس درباره تفکر در ادبیات فارسی، اظهار کرد: این تفکر است که آثار ادبی را به وجود میآورد، اما ما معمولا در ادبیات به جای تفکر از تخیل استفاده میکنیم، غربیها هم همینطورند. درحالیکه به زعم من هر نوع تخیلی، پشتوانه فکری دارد. سنت ثنویت فکری و خیر و شر، زشت و زیبا و بد و خوب دیدن همه چیز در ذهن ما وجود دارد و حتا در پیشکسوتان شعر نو ما رسوب کرده و آنها هم کمتر توانستهاند از آن فارغ شوند. با اینکه تفکر موجود در شعر نیما را به تفکر دکارتی نسبت میدهند و ممکن است نگاه نیما هم تا حدودی اینطور باشد، اما در پسله و پنهان خود نوعی دوگانه خوب و بد را دارد. اخوان و شاملو هم همینطور هستند. در این میان شعر فروغ است که استثناست.
او در ادامه افزود: فروغ بیواسطهتر و فارغتر از سنتها به جهان نگاه میکند و اشیا و پدیدهها را حسیتر میبیند. از این حیث، فروغ چشمانداز وسیعتری باز میکند که در قالب ثنویت نمیگنجد. تردید ندارم که در شعرهای فروغ نوعی اگزیستانسیالیسم و عرفان را میتوان دید؛ بخصوص در شعر بلند «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» که این هر دو در آن جمع شدهاند. میتوان گفت فروغ فکرش از سویی به طرف عرفان و گذشته میرود و از سوی دیگر به دنیای مدرن نگاه دارد، اما اینها را با هم جمع کرده است.
به گزارش ایسنا، عنایت سمیعی دهم آذرماه 1323 متولد شده است. «شادیانه روز بهتر» (آگاه 1384)، «فال قهوه» (نشانه 1385) و «نشاط ساحل بیدریا» (آگه 1386) از آثار منتشرشده این شاعر و منتقدند.
انتهای پیام


نظرات