در دیدار معاون فرهنگی ارشاد با تعدادی از نویسندگان و شاعران داری نشان درجه یک هنری، بحثها و چالشهایی درباره مسائل ادبیات و مشکلات نویسندگان مطرح شد؛ از جمله بحث درباره ممیزی و نیامدن برخی چهرهها در کتابهای درسی.
به گزارش خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، شامگاه 27 آبانماه تعدادی از نویسندگان و شاعران که در چند سال اخیر از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نشان درجه یک هنری گرفتهاند، به سرای اهل قلم خانه کتاب آمده بودند تا در رابطه با مسائل مختلف فرهنگی و بویژه ادبیات با معاون فرهنگی وزارت ارشاد سخن سخن بگویند.
در این نشست و پس از سخنان ابتدایی سیدعباس صالحی، معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، محمود حکیمی به نگارش چندین عنوان کتاب خود با موضوع فرهنگ عاشورا اشاره کرد و در ادامه با ذکر خاطرهای گفت: زمانی که آقای مسجدجامعی وزیر ارشاد بود، به خاطر کتابهایی که در حوزه فرهنگ عاشورا نوشتهام، لوح تقدیری به من دادند و من با اینکه حدود 25 لوح تقدیر گرفتهام، این لوح تقدیر را در منزلم بالاتر از همه لوحها قرار دادهام.
این نویسنده پیشکسوت ادامه داد: اما یک سال پیش زمانی که از طرف یک نشریه آمده بودند با من مصاحبه کنند، علت این را که من آن تقدیرنامه را بالاتر از همه تقدیرنامهها قرار دادهام، پرسیدند و من دلیل آن را گفتم، ولی شخص مصاحبهکننده به من گفت، ما این را مینویسیم، اما مینویسیم لوح تقدیر توسط یکی از وزیران سابق ارشاد اهدا شده است. من با شنیدن این جمله متأسف شدم و اصرار کردم که چرا باید چنین وضعی پیش بیاید.
او افزود: آرزو دارم در جامعه یک نوع آزادی اندیشه فراهم شود و خوشبختانه فرهنگ دینی هم تنها در یک جامعه آزاد امکان رشد دارد.
در ادامه مراسم، راضیه تجار به اعطای نشان هنری به هنرمندان اشاره کرد و آن را افتخار خجستهای دانست و گفت: با این حال یک درجه هیچ مزیتی را برای هنرمندان و نویسندگان نداشته است.
محمدعلی بهمنی نیز در سخنانی خطاب به صالحی گفت: اکثر هنرمندان هم شما و هم جایگاه شما را میشناسند.
او در ادامه با انتقاد از نوع دادن نشان در جه یک هنری به اهل قلم گفت: حدود پنج سال پیش آقای قزوه و دیگر دوستان به من گفتند که مدارکم را برای دریافت نشان درجه یک هنری به وزارت ارشاد بدهم، با این حال من نسبت به این موضوع اعتراض کردم، چرا که ارسال مدارک برای دریافت چنین نشان و درجهای نه تنها برای من بلکه برای تمام کسانی که میخواهند چنین نشانی به آنها تعلق بگیرد، کار زشتی است.
بهمنی همچنین گفت: اگر من و امثال من جزو هنرمندان هستیم، طبیعتا خود مسؤولان باید برای اعطای نشان درجه یک هنری به ما اقدام کنند؛ طبیعتا اگر چنین اتفاقی بیفتد، میتوانیم بگوییم که اعطای نشان درجه یک هنری کار ارزشمندی است، نه اینکه یک هنرمند آثار خود را برای شناسایی به وزارت ارشاد تحویل دهد. بنابراین در واقع من چنین اقدامی را توهین به هنرمندن میدانم.
این شاعر افزود: اگر سنت برگزاری جلسات با هنرمندان ادامه پیدا کند، طبیعتا این قشر از جامعه میتوانند دردها و مشکلات خود را مطرح کنند و این کار تأثیر بیشتری در حوزه فرهنگ خواهد داشت.
این عضو شورای شعر و ترانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سپس گفت: در شورای شعر و ترانه روزانه 200 تا 300 اثر را میبینیم و چنین کار مستمری زمان زیادی را از اعضای شورا میگیرد، اما با این حال شاید در طول یک سال تنها 100 اثر در کشور اجرا شود. بنابراین پیشنهاد میدهم وزارت ارشاد مبلغی را برای کسانی که آثار خود را به این شورا میفرستند، در نظر بگیرد تا بعد از پرداخت این مبلغ به شورای شعر و ترانه، آثار مورد بررسی قرار گیرد، چرا که بسیاری از آثار ارسالی به این شورا اصلا ارزشی ندارند و طبیعتا تأثیر مثبتی هم بر جامعه نخواهد گذاشت، اما وقت شورا را میگیرند.
افسانه شعباننژاد نیز از دیگر دعوتشدگان به مراسم بود که با ذکر خاطرهای از دوران وزارت سیدمحمد حسینی بر وزارت ارشاد پرداخت و گفت: آقای حسینی در مصاحبهای اعلام کرده بود کسانی که نشان هنری دریافت کردهاند، از این وزارتخانه مستمری دریافت خواهند کرد و بعد از این موضوع دوستانی میخواستند درباره من مستند تهیه کنند، اما زمانی که در این زمینه با آقای حسینی مصاحبه کردند، گفته بود که اصلا مگر ایشان زنده است. به همین دلیل من هم نامهای به آقای حسینی نوشتم که در آن از وی سؤال کردم مگر وزارت ارشاد به مردگان هم مستمری میدهد.
عباس باقری هم با بیان اینکه از دهه 50 با مطبوعات کشور ارتباط داشته است، گفت: به عقیده من حوزه فرهنگ و ادبیات همیشه با ملایمت همراه نیست و ذات این حوزه طلب میکند که آمیخته با اعتراض باشد.
این شاعر سپس از سرنوشت ادبیات کشور ابراز نگرانی کرد.
مرور و تکرار شعرها، ورود و وجود واژگان خارجی و بیگانه در شعرها و دور شدن شعر از هویت خود از جمله مسائلی بود که باقری به آنها اشاره و اضافه کرد: ما از موضوع غنیبخشی ادبیات غافل ماندهایم و واژگان بیگانه با طنازی به ادبیات ما راه یافتهاند. مسؤولان فرهنگی اجازه دهند که شعر در فضای آزاد نفس بکشد و مخاطبانش را پیدا کند. نمیتوانیم توقع شعر زیبا از شاعران داشته باشیم، در حالیکه بهترین شاعران ما امروزه در انزوا به سر میبرند.
در ادامه مراسم، علیرضا قزوه خود را به صالحی معرفی کرد و سپس به ارائه پیشنهاداتی ازجمله پیشنهاد نوشتن یک کتاب با موضوع آشنایی با ادبیات معاصر از سوی افرادی که داری نشان درجه یک هنری هستند، پرداخت. راهاندازی دوباره طرح کتابهای تکا از دیگر این پیشنهادها بود.
این شاعر در ادامه به طرحی اشاره کرد که معتقد بود با این طرح بخش زیادی از مشکلات نویسندگان و شاعران حل میشود.
قزوه گفت: برای بهبود وضعیت هنر طرحی دارم که آن را با آقای مجتبی رحماندوست و عدهای از نمایندگان کمیسیون فرهنگی مجلس در میان گذاشتهام.
او افزود: در حوزه هنری با انبوهی از نامههای هنرمندان مواجهایم که از مشکلاتشان برای ما گفتهاند. تا چه زمانی باید برای تامین بودجه هنرمندان بودجههای ارشاد و بیت مقام معظم رهبری را استفاده کنیم؟ به عقیده من اگر حق تالیف پنجدرصدی آثار بزرگانی مثل مولوی، سعدی و حافظ و... را که دیگر زنده نیستند، در صندوقی جمع کنیم، در طول یک سال بودجهای بالغ بر 10 میلیارد تومان میشود و طبیعتا چنین بودجهای میتواند از معضلات درمانی و سایر مشکلات هنرمندان بکاهد.
صادق کرمیار نیز در ادامه به ابراز نظرات خود پرداخت و خطاب به عباس صالحی گفت: هر وقت دیدید نویسندگان هیچ اعتراضی ندارند، قطعا بدانید که مدیریت شما اشکال دارد و این دردناک است که هنرمندان به وضعیت جامعه بیتفاوت باشند.
این نویسنده به ذکر خاطرهای از زمانی که در جایزه جلال از او تقدیر شده است، پرداخت و گفت: متاسفانه زمانی که میخواستند از من در جایزه جلال تجلیل کنند، زمانی که روی سن رفتم، گفتم که ذات نویسندگی اعتراض است و نویسنده باید نسبت به آنچه هست و آنچه باید باشد، اعتراض داشته باشد. این اعتراض نه در قالب بیانیه، بلکه در قالب هنر مطرح میشود.
او ادامه داد: هنرمند ساختارشکن است و نمیتواند حافظ ساختارها باشد که خود به آنها اعتراض دارد، بنابراین باید ظرفیت مسؤولان نسبت به اعتراض هنرمندان و نویسندگان آنقدر زیاد باشد که وقتی اثری ادبی به ارشاد میرود، به دست جوان ناپخته نیفتد که درباره آن تصمیم گرفته شود. زمانی که این حرفها را زدم، فکر کردم تنها حرفهای معمولی زدهام، چون هنرمند که سیاسی نیست که منفعتطلب باشد. اما زمانی که از سن پایین آمدم، مسؤولی از طرف جایزه آمد و نیمساعت فقط به اعتراض من اعتراض کرد.
در ادامه مراسم، اسدالله شعبانی، نویسنده ادبیات کودک و نوجوان، نیز گفت: مدرکی که به اهالی قلم دادهاند، خوب است، اما باید برای آنها اعتباری داشته باشد تا اهل قلم احساس حقارت نکنند.
او گفت: این مدرکها زمانی اعتبار دارند که از دست افراد فرهنگی و نخبگان مثل دکتر شهیدی به ما داده شوند، به خاطر همین موضوع بود که من چون در دور گذشته به احمدینژاد رأی نداده بودم، نرفتم نشان را بگیرم، چون به او رأی نداده بودم. ضمن اینکه او یک مسؤول اجرایی بود.
شعبانی سپس با بیان اینکه بعد از 30 سال کار هنوز نتوانسته است به خارج از کشور و موسسات فرهنگی دیگر کشورها برود، ابراز تاسف و اظهار کرد: این مدرک هم که دادهاند، تنها امضای وزیر پیشین را دارد که چون امضای نخبه فرهنگی در آن نیست، برای من توهین است.
شعبانی سپس به نیامدن نام و آثار برخی از شاعران و نویسندگان از جمله احمد شاملو، فروغ فرخزاد و مهدی اخوان ثالث در کتابهای درسی اشاره کرد و گفت: چرا نباید در کتابهای درسی از آثار این شخصیتها استفاده شود؟ چرا نباید نوجوانان شعر عاشقانه داشته باشند؟ باید فضا باز شود تا جامعه ما رونق بگیرد و صداهای گوناگون شنیده شود.
در همین حین علیرضا قزوه پاسخ داد: من در مصاحبهای هم گفتهام که ایرادی ندارد اسم شاملو و فروغ آورده شود، اما آیا اینها پا به پای انقلاب ما آمدهاند؟ البته باید آنها را هم ببینیم، به شرطی که آنها هم با انقلاب ما بیایند.
این شاعر گفت: تا 10 سال دیگر چه بخواهیم و چه نخواهیم، سبک ادبیات انقلاب شکل میگیرد.
رییس مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری در بخش دیگری از سخنانش که بیشتر واکنش به نظرات دیگر حاضران در جلسه از جمله درباره نیامدن آثار برخی از شاعران در کتابهای درسی بود، گفت: رهبر معظم انقلاب گفتند، فروغ فرخزاد عاقبت بهخیر شد. علاوه بر آن ما با شاعرانی همچون اخوان ثالت و شاملو و احمدرضا احمدی و ... مشکلی نداریم.همانطور که میبینید، آثار تمام اشعار این شعرا به چاپ رسیده است. حتا میتوان گفت که اشعار اخوان ثالت و امثال آن در دوره بیداری و ادبیات انقلاب به چاپ رسیده است و ما باید دوران بعد از اخوان ثالثها را نامگذاری کنیم که خوشبختانه امروزه مقدمات این کار فراهم شده است.
او ادامه داد: امروزما با ادبیات انقلاب چه کردهایم؟ آیا واقعا ادبیاتی با عنوان ادبیات انقلاب وجود دارد یا خیر؟ بله وجود دارد. در حقیقت ادبیاتی با این عنوان وجود دارد و ما نباید آن را کنار بگذاریم. بنابراین معتقدم باید این دوره را به عنوان دوره ادبیات انقلاب اسلامی نامگذاری کنیم و چه بخواهیم و چه نخواهیم، تا 10 سال دیگر سبکی با عنوان ادبیات انقلاب شکل خواهد گرفت. همانطور که سبک خراسانی و سایر سبکهای ادبیات در کشورمان شکل گرفته است.
قزوه همچنین گفت: باید تکلیف سبک از نیما به این طرف را روشن کنیم.
او سپس با اشاره به سخنان یکی از حاضران درباره نپذیرفتن نشان درجه یک هنری از سوی وزیر واکنش نشان داد و اظهار کرد: چند وقت پیش در جلسهای که با حضور وزیر سابق ارشاد در باغ زیبا برگزار شد، یکی از شعرا در این جلسه شرکت نکرد. حالا این کسی بود که داور جایزه فجر هم بوده است. میخواهم بگویم اگر فردی را قبول ندارید، پس در جلسهای که وی حضور دارد هم شرکت نکنید و اگر غیر از این است، قطعا وی را در هر سمتی که هست، قبول داریم.
به گزارش ایسنا، در ادامه مراسم فریدون عموزاده خلیلی نیز از لزوم بازسازی حرمت و کرامت آسیبدیده اهل فرهنگ و قلم سخن گفت و اظهار کرد: بحث آسیبشناسی مهمتر از مدرک است و در این سالها هیچ نشانهای از اینکه اهل فرهنگ و صاحبان قلم حرمت ببینند و به صدر بنشینند، نبوده است، بنابراین در این سالها هیچ بحث حرمت به اهالی فرهنگ در میان نبوده است.
این نویسنده و شاعر اظهار کرد: وقتی برای اثر فکر و اندیشه کسی که 30 سال کار کرده است، یک جوان 21 ساله تصمیم میگیرد و به هیچ کس هم پاسخگو نیست، وضعیت فرهنگ چنین میشود.
او سپس خاطرهای از قیصر امینپور در سال 84 در زمانی که در انتشارات علمی و فرهنگی بوده، بیان کرد که در این ماجرا یک جوان 22 ساله به اثری که از سوی قیصر امینپور برای چاپ تصویب شده است، ایراد میگیرد و باعث میشود که قیصر از آنجا برود.
عموزاده خلیلی همچنین گفت: بازگرداندن حرمت با یک مدرک به دست نمیآید.
او در ادامه خاطرهای از محمود دولتآبادی و چگونگی برخورد محترمانه مسؤولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دوره اصلاحات با او بیان کرد.
عموزاده خلیلی همچنین گفت: معتقدم سانسور به این مفهوم که در حال اجراست، نباید وجود داشته باشد و حذف آن یعنی حرمت گذاشتن به نویسندگان. باید ممیزی را به خود نویسندگان واگذار کنیم؛ نه سلیقههای شخصی.
او در ادامه خطاب به صالحی اظهار کرد: باید کار ممیزی را تصحیح کنید، چون شأن نویسندگان این نیست که دو سال منتظر یک کتاب بمانند. اگر این روند مجوز گرفتن حل شود، فضای مثبت و پرانرژی برای اهالی قلم به وجود میآید، ولی اگر وضعیت عمومی فرهنگ در جامعه اینطور باشد که هست، نشان و مدرک هم هیچ فایدهای ندارد.
به گزارش ایسنا، احمد شاکری نیز از دیگر نویسندگانی بود که در این مراسم به بیان سخنان خود پرداخت. او که سخنانش در 10 بند تنظیم کرده بود، ابتدا گفت: من در انتخابات امسال به اقای روحانی رأی ندادم، ولی روحانی منتخب مردم است و حکم تنفیذ از رهبری گرفتند، پس او را رییسجمهور ایران میدانم.
شاکری سپس گفت: قرار نیست در اینجا مطالبات حزبی خود را مطرح کنیم. ما اینجا آمدهایم که به آقای روحانی کمک کنیم. اینکه از دست یک رییسجمهور حکم نمیگیریم، به این معنی است که او را رییسجمهور نمیدانیم.
این نویسنده گفت: معمولا در فضای رسانهها عموما به دنبال مسائل حقیقی ادبیات نیستند و بیشتر به دنبال مسائل ژورنالیستی هستند.
شاکری ممیزی را دغدغه اصلی مدیران فرهنگی از گذشته تا به حال خواند اما گفت: میخواهم بگویم چنین جلساتی شما را به سمت مسائل حقیقی هدایت نمیکند، چون لزوما شاعر آگاه به مسائل شعر نیست و یا نویسنده تحلیلگر مسائل داستان نیست. اما چنین جلساتی میتواند دریچه دید شما را فراختر کند.
او در ادامه به موضوع کرامت اجتماعی نویسندگان اشاره کرد و در پاسخ به ابراز نظر یکی از حاضران که گفت چرا نباید آثار برخی از نویسندگان و شاعران در کتابهای درسی آورده شود، گفت: ما ادبیات هرزهنگار، مهاجرت، شبه روشنفکری و ... نمیخواهیم. صادق هدایت چه خدمتی به ادبیات ما کرده که باید اسمش در کتابهای درسی آورده شود و بچهها با هرزه نگاری و خرافهاندیشی او آشنا شوند؟
او افزود: ممیزی بیشتر یک مقوله سیاسی است و اهالی ادبیات انقلاب آن را به خوبی میدانند و رعایت میکنند، بنابراین نباید وضعیت را طوری تصویر کنیم که گویی مساله ممیزی مساله اصلی جامعه ماست. ممیزی مساله اصلی و جدی ما نیست، بلکه چیزی که بیشتر از ممیزی ادبیات ما را تهدید میکند، نقد ادبی است.
او همچنین گفت: اگر ممیزی برداشته شود یا مثلا فلان نشر آزاد شود، مگر چه اتفاقی میافتد؟ ممیزی از هرزهنگاریها جلوگیری میکند.
شاکری در ادامه جشنوارهها و جایزههای ادبی را از دیگر آسیبهای فضای ادبیات برشمرد و گفت: برگزاری این همه جایزه از کتاب فصل، کتاب سال و جایزه جلال و... برای ما چه سودی داشته است؟ آیا دادن 110 سکه بهار آزادی در جایزه جلال ادبیات ما را شکوفا کرد؟ اینها در حقیقت نمایش سادهانگارانهای است، وگرنه ادبیات جای دیگری رقم میخورد. جشنوارهها راه تنفس ادبیات را بستهاند.
او سپس به برخی دیگر از ملزومات مورد نظر خود برای رسیدگی به امور ادبیات انقلاب اشاره کرد.
اما محمدرضا بایرامی، دیگر نویسنده حاضر در جمع، در ادامه و در جواب احمد شاکری گفت: فکر میکنم مقوله ادبیات بخشنامهیی نیست و باید اتفاق بیفتد. الآن مشکلی که ما داریم، این است که قانون اجرا نمیشود. افرادی هستند که پنج سال درگیر یک کار هستند و امکان چاپ یک کتاب را ندارند و کسی هم جوابگو نیست. بچههایی هستند که کارشان را به ارشاد آوردهاند، ولی چون اصلا شناختهشده نیستند، کارشان با رمل و اسطرلاب بررسی میشود. اما آنها اعتراض نمیکنند. کتاب اولشان چاپ نمیشود و پا نمیگیرند و اصلا متولد نمیشوند، اما اگر کار امثال من چاپ نشود، مصاحبهای میکنیم و شاید کار حل شود.
همچنین عموزاده خلیلی در پاسخ به اظهارات شاکری عنوان کرد: آقای شاکری ممیزی اصلا مساله سطحی نیست. بله ممیزی مساله مملکت نیست، ولی مساله اصلی نویسندهها که هست. ما اینجا نیامدهایم در مورد وضعیت مملکت حرف بزنیم، آمدهایم درباره اینکه چگونه کتاب چاپ کنیم، صحبت کنیم. از قضا ممیزی از مهمترین موضوعات ماست، چون زمانی که مثلا کتاب آقای بایرمی ممیزی میشود، ضررش برای ادبیات انقلاب بسیار بیشتر است.
او در ادامه گفت: مثلا کجای آثار احمدرضا احمدی مستهجن است؟ او جزو اولین نسل شاعران کودک ماست، مدتی مریض بود، اما در بستر بیماری تمام دغدغهاش گرفتن مجوز کتابهایش از ارشاد بود. این درحالی است که آثار او بسیار لطیف هستند و در ارشاد ماندهاند؛ بنابراین ممیزی مهم است.
عموزاده خلیلی ادامه داد: آقای شاکری ابتذال فقط ابتذال فکری نیست، بلکه ابتذال در فرم هم هست. الآن بسیاری از بودجههایی که ارشاد و وزارت آموزش و پرورش به انتشار کتابهایی با رویکرد مذهبی و انقلابی اختصاص میدهند، در واقع حرام و تلف میشود، چون نتیجه آن آثاری است که بسیار ضعیف هستند و بچهها حتا نگاهی هم به آنها نمیاندازند. فقط مگر به ضرب و زور آنها را به بچهها بدهند، البته میگویند تیراژ بالا بوده است. اما اینگونه نیست و این کتابها را خودشان به زور به بچهها میدهند، چون میبینیم که بچهها کتابها را نمیخوانند. آن وقت این تلف کردن پول بیتالمال نیست؟ ابتذال این است که زمانی که نویسنده بلد نیست داستان بگوید و حتا شخصیت و پیرنگ و... را نمیشناسد، فقط به خاطر اینکه موضوع کارش مربوط به انقلاب است، به آن بودجه میدهند.
او افزود: اینها به انقلاب هم جفا کردند، چون همه ادبیات ایران ادبیات انقلاب نیست و من اینجا باید از آن بخش دیگر هم دفاع کنم. اصلا مگر میشود بقیه ادبیات را تعطیل کنیم تا تنها ادبیات انقلاب باقی بماند؟ مگر میتوان فردوسی را حذف کرد؟ مگر او ادبیات انقلاب بوده است؟ اصلا فرهنگ ایرانی - اسلامی مگر غیر از حافظ و سعدی و فردوسی است؟
عموزاده خلیلی سپس گفت: ادبیات ایران تنها ادبیات این 30 سال نیست و بودجه مملکت نباید به ادبیاتی که ما تعریف کردهایم، اختصاص پیدا کند. معتقدم شعر احمدرضا احمدی جزو لطیفترین شعرهاست و روح انسان با خواندن آن تعالی پیدا میکند. آیا ما نباید از آن حمایت کنیم و فقط بگوییم ادبیات انقلاب، آن هم نه رسمش بلکه تنها اسمش؟
در ادامه علیرضا قزوه نیز در پاسخ به سخنان عموزاده خلیلی گفت: در تمام کتابفروشیهای میدان انقلاب کتابهای فروغ و شاملو و، احمدی به فروش میرود، اما کتاب من نیست. کتاب من در حوزه فروش دارد و اتفاقا مردم میآیند و میخرند. الآن هم کتاب «پایی که جا ماند» به خاطر اینکه رهبر انقلاب بر آن تقریظ نوشتهاند، به فروش میرود.
انتهای پیام
نظرات