رضا چایچی با بیان اینکه نقد ادبی ما بیشتر بر پایهی دوستی و دوشمنی است، گفت، نقد در ایران روندی را که در غرب داشته، طی نکرده و در نتیجه شهودی و دلبخواهی است و بیشتر از راه آن افرادی مطرح و برخی به حاشیه کشیده میشوند.
این شاعر در گفتوگو با خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در تشریح ریشههای نقد ادبی گفت: ما اگر به فرهنگ غرب رجوع کنیم، میبینیم که سنت نقد از اوایل قرن 20 با منتقدی به نام ریچارد که استاد دانشگاهی در انگلستان است، شروع میشود و رفته رفته نقد ادبی از سوی منتقدان استمرار پیدا میکند و تا امروز پیش آمده است. این به سنت فلسفه غرب باز میگردد که منشأ آن یونان است و ریشه در تفکر ارسطو و افلاطون دارد که بعد از رنسانس دوباره طرح میشود و این ریشههای تفکری که تا قرن 15 فراموش شده بود، ادامه پیدا میکند.
او افزود: نقد در غرب با فلسفه که به ارزشیابی و سنجش دین و سیاست و اخلاق میپردازد، آغاز می شود و با زبانشناسی که متفکران روسی چون اشکلوفسکی در سال 1917 آن را آغاز میکنند و یاکوبسن و باختین آن را ادامه میدهند، پیوند میخورد. این زبانشناسان به جنبههای صوری زبان توجه میکنند و متن را بدون تخیل و شخصیتسازی درنظر میگیرند و معتقدند متنی که بدون این ویژگیها آشناییزدایی کند، ماندگار است. ما هم در ایران اگر بحثی در این زمینه داشتهایم، همه را از آنجا گرفتهایم؛ همانطور که مکتبهای ادبی را از غرب گرفتهایم.
چایچی با اشاره به نقد ادبی در ایران، بیان کرد: چون ما در این زمینه شهودی کار کردهایم، این نقد ریشه چندانی ندارد و بیشتر از طریق ترجمه آثار فلسفی با آثار ساختارگراها و ساختارشکنها آشنا میشویم و ما تازه در مرحله آشنایی هستیم و رفته رفته این شناخت کامل میشود.
او تأکید کرد: وقتی این شناخت و تفکر نیست، منتقدان ما شهودی برخورد میکنند و با آثار با دوستی و دشمنی برخورد میشود. متن بیارزشی را ارزشمند جلوه میدهند و یا متنی را که اثر ادبی درخوری است، قابل اعتنا نمیدانند، در نتیجه دستهبندیها همه چیز را قاطی میکند. فردی با غوغا و لانسه کردن مطرح میشود و برعکس، کسانی هستند که سالها کار کردهاند، اما در حاشیه قرار میگیرند.
چایچی در پاسخ به این سؤال که منتقد باید چه ویژگیهایی داشته باشد و چرا گفته میشود ما منتقد ادبی نداریم، گفت: ما منتقد داریم، اما تعدادشان خیلی کم است. در این موضوع، تحصیلات آکادمیک اگرچه مهم است، اما دانستن زبان خارجی و مطالعه منابع و درونی کردن این مطالب هم کمک میکند. مثلا فرزان سجودی کسی است که هم تحصیلات آکادمیک دارد، هم منتقد و هم مترجم خوبی است. اما بسیاری از کسانی که دست به نقد میزنند، دانش ندارند و این کار را دلبخواهی میکند. ادبیات؛ شعر و داستان، نیاز به برخورد متفاوتی دارد. ادبیات با هر نوشتاری متفاوت است، چون ویژگیهای خاص خودش را دارد و در آن تمهیداتی به کار میرود که متفاوت میشود و منتقد باید همه این تمهیدات را بشناسد و دانش ادبی داشته باشد، متون را خوب خوانده باشد و بتواند متن ادبی را مورد سنجش قرار دهد و سره را از ناسره تشخیص دهد.
او افزود: در بحث شعر، پشت سرِ من که یک شاعر هستم، یک فرهنگ غنی قرار دارد که چهرههای جهانی هم دارد. یک منتقد شعر باید همه این آثار را خوانده باشد و درباره آنها شناخت داشته باشد. فقط دانشی که از غرب میآید، مطرح نیست، بلکه خواندن این متون هم اهمیت دارد.
چایچی در پاسخ به این سؤال که آیا شاعران و نویسندگان هم میتوانند در زمینه نقد ادبی کار کنند، گفت: شاعر و نویسنده بیتردید منتقد هستند. تی. اس. الیوت و تد هیوز که ملکالشعرای انگلیس بودند و ازرا پاوند، که شاعر بزرگی بود، منتقدان بزرگی هم بودند. در ایران نیما در نوشتههای منثورش وارد نقد میشود یا رویایی و براهنی هم همینگونه هستند. اتفاقا به نظرم شاعرانی که بزرگ هستند، میتوانند دست به نقد بزنند. چون بخشی از شعر با احساسات و شهود سروکار دارد که اکتسابی نیست و چون یک شاعر با شعر گفتنش درکش از این شهود را ثابت کرده، میتواند این شهود را در شعر دیگران هم ببیند. مثلا اگر فروغ شعر دیگران را نقد میکرد، به خوبی میتوانست این موضوع را درک کند. اگرچه وزن و قافیه از شعر مدرن حذف شده، اما تخیل و شهود بخشی از شعر است که میتواند بر مخاطب اثرگذار باشد و این اهمیت دارد.
این شاعر همچنین درباره اینکه نقد چقدر میتواند برخی چهرهها را مطرح کند و برخی را به حاشیه بکشاند، گفت: در ادبیات ما این موارد زیاد رخ داده، در دهه 40 هم چهرههایی بودند که شاعران و نویسندگان استخوانداری نبودند، اما در مجلههای ادبی آن روزگار مطرح شده بودند و حتا شاید از شاعرانی چون فروغ و شاملو اسمشان بیشتر سر زبان بود، اما چون شعرشان آن قدرت لازم را نداشت، خود زمانه غربالگر خوبی است و آنها را سرند کرده و شاعرانی چون فروغ، شاملو، سهراب و اخوان ماندند و شاعرانی که از راه نقدهای کاذب مطرح شده بودند، رفتند. شعر خوب از زمان میگذرد و میتواند به امروز برسد. چون ما نقد را با آن معنا که باید، نداریم و اگر منتقدان خوبی هستند، تعدادشان کم است و بیشتر منتقدانی وارد این وادی میشوند که رفیق خودشان را مطرح کنند و یا کسی که با او مشکل فکری دارند، بکوبند، همیشه این گروهها بودهاند و الآن هم در جامعه ادبی ما دیده میشوند، در نتیجه نقد ما بیجان است و اینگونه نیست که نقد در کشور ما رشد داشته است.
چایچی درباره این موضوع که شاعران و نویسنده مطرح میتوانند شاعران و نویسندگان جوانتر را مطرح میکنند، گفت: صحیح این است که اگر کسی قرار است شاعر دیگری را مطرح کند، مقاله و مطلب علمی بنویسد و بگوید چرا شعرهای این فرد خوب است. ویژگیهای شعر خوب چون ابداع، شهود و نوآوری در فرم و ساختار را در شعر فرد نشان بدهد. اما اگر من چیزی بنویسم که شاعری بزرگ است، ولی نشانهای در شعر او نیابم. بدیهی است که حرفهای من بیثمر است و خواننده باهوش هم میفهمد که من رفیقبازی میکنم یا نه. منتقد باید کاملا بیطرف باشد و فقط به نوشتار توجه کند و نه به جریان بیرونی و سعی کند ضعف و قدرت متن را با تبیین و استدلال نشان دهد که این نیازمند دانش و تسلط منتقد بر فرهنگ و ادبیات خود و ادبیات جهان است.
انتهای پیام


نظرات