پوریا سوری با اعتقاد به اینکه عامه مردم همچنان شعر آهنگین را میپسندند، میگوید، خالی شدن عرصه غزل از نامهای بزرگ و وارد شدن هر کسی با هر سطح سوادی به این عرصه، دولتی شدن این قالب و ریزش مخاطب، مهمترین آفتهای غزل هستند.
این شاعر که با مجموعه «تناسخ به درخت»، نامزد بخش کتاب سال نخستین دوره جایزه «مستقل کتاب سال غزل» شد، در گفتوگو با خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، گفت: بسیاری از تحولاتی که در ادبیات معاصر شکل گرفته، بخشی از مسیر منطقی غزل هستند و باید اتفاق میافتادند. هر هنری قابلیت بازتولید را دارد. غزلی هم که در دهه 70 نوشته شد، ادامه کار سایه، نیستانی، منزوی و بهبهانی بوده است، نه چیز خارقالعاده دیگری.
او در ادامه افزود: شاید در دهه 70 شاعرانی شعر گفتند که نگاه مدرنتر و انتقادیتری به جهان داشتند و این باعث شد شعر آنها با شعر دهههای 50 و 60 متفاوت باشد. پس از آن نحلههای مختلفی به وجود آمدند که بعضی از آنها ماندگار شدند و بعضی از بین رفتند. کسانی براساس تغییر روایت و ... اسمهایی برای شکل غزل نوشتن خود انتخاب کردند، اما به نظر من این اسمها هیچکدام ماندگار نشدند و نمیشوند. غزل یک قالب است و خود قالب مهم است؛ نه نامها.
سوری همچنین اظهار کرد: آفتهایی هم برای قالب غزل وجود داشته؛ مهمترین آنها این بوده که هر کسی با هر سطح دانش و سوادی به خود اجازه داده غزل بگوید، در حالیکه غزل یک قالب فرمی است و تا وقتی فرم را نشناسید، نمیتوانید بگویید غزل نوشتهاید، اما بسیاری از کسانی که تحت تأثیر سیدمهدی موسوی که خودش دوست عزیز من است، به نام غزل پستمدرن شعر نوشتند، کارشان دچار ضعف است.
او افزود: خیلیها با تکیه بر مدرنیسم و پستمدرنیسم به خود اجازه دادند با بهانههای مختلف مثل شکستن قالب و ... شعرهایی بنویسند که خوب نبود، ولی به عنوان شعرِ کامل ارائه شد. این مسأله باعث شد افراد بسیاری بدون داشتن صلاحیت شعر بنویسند و ادعای کامل بودن بکنند؛ تا جایی که این موضوع به صورت یک اپیدمی درآمد. خیلیها آن را یک جریان دانستند، در حالیکه به نظر من جریان نیست، بلکه یک بیماری است که ماندگار هم نخواهد شد و بالأخره پادزهرش یافت میشود.
سوری سپس گفت: غزل قالب ملی شعر ایران است. مردم ما همیشه منظورشان از شعر، غزلهای کلاسیک ماست؛ چون آنچه در حافظه تاریخی دارند، برگرفته از قالبهای کلاسیک است. آنها سعدی، خیام و حافظ را به عنوان شاعر میشناسند، به همین دلیل چون غزل قالب ملی ماست، همیشه طرفدار خواهد داشت.
او همچنین اظهار کرد: در سالهایی شاهد نوعی بدعت ادبی بودیم و آن بدعت این بود که برای مقابله با شاعران نوگرا نسل جدیدی از شاعران متوسط تربیت شد که همه شاعر دولتی بودند و از طرف دولت حمایت میشدند. این شاعران سعی کردند قالب غزل را از آن خود کنند و آن را به عنوان قالب دولتی جا انداختند.
سوری اضافه کرد: در دهه 70 با باز شدن فضای فرهنگی، عنان ادبیات به دست کسانی افتاد که جشنوارههایی را که جهتگیری داشتند، راهاندازی کردند. این جشنوارهها به شعر کلاسیک بهای بیشتری میدادند و همچنین موضوعی بودند. در خلال این اقدامات آرام آرام شاعرانی تربیت شدند که مجبور بودند مانند شاعران دهه 60 و 70 شعر بگویند، تا شعرشان مورد پسند آن شاعران باشد و در جشنوارهها و جایزههای آنها دیده شوند و مورد حمایت قرار بگیرند. این مسأله شعر بسیاری از غزلسرایان را شبیه هم کرد. همه این عوامل باعث ریزش مخاطب شعر شد که مهمترین آفت غزل در سالهای اخیر بوده است. این مسأله باعث شده بگویند، کسی که غزل مینویسد، از شعر روشنفکری دور است.
او در ادامه درباره تأثیر جایزه «مستقل کتاب سال غزل» بر جریان غزل امروز، گفت: جوایز مستقل غزل میتوانند مؤثر باشند. در دهه 80 ما کمتر جشنواره مستقلی داشتیم که شاعران در آن با شعر آزاد حضور داشته باشند. وجود این جایزهها اگرچه تعدادشان کم است، میتواند این خط را بشکند. اگر علاقه داریم که قالب غزل همچنان به حیاتش ادامه دهد، باید این جایزهها پا بگیرند، حمایت شوند و فارغ از حاشیهها استقلالشان را حفظ کنند. این امر در طولانیمدت میتواند باعث شود که شعر خوب در قالب غزل نوشته شود و ناشران مستقل را هم جذب کند، تا از این حالت که تنها شعر نو منتشر میکنند، خارج شوند، شعرهای مستقل را هم ببینند و آرامآرام مقابل انتشارات زنجیرهیی که به شاعران متوسط پول میدهند و آثارشان را تبلیغ میکنند، بایستند.
سوری سپس درباره اینکه گفته میشود قالب غزل مرده است، گفت: مگر میشود یک قالب بمیرد؟ همه قالبها به حیاتشان ادامه میدهند. قالب غزل یک قالب غنایی عاشقانه است که عمده شعرهای موفق ما در این قالب سروده شدهاند، به همین دلیل امکان ندارد به این زودیها از بین برود. عامه مردم همچنان شعر آهنگین را میپسندند؛ از پدربزرگها تا بچههایی که در مهد کودک شعر آهنگین یاد میگیرند.
این شاعر همچنین اظهار کرد: مهمترین آفت غزل، دولتی شدن این قالب و خالی شدن عرصه غزل از نامهای بزرگ است. امیدوارم خداوند عمر خانم بهبهانی را دراز کند، اما اگر ایشان را از قالب غزل بگیریم، چه کسی برای این قالب میماند؟ تمام اسمهای بزرگ جایی سر سفره دولت نشستهاند و شعرشان از مسیر عادی خارج شده است. باید غزل از این خفت جدا شود و از مقابل این سفره وسوسهانگیز برخیزد تا مردم هم با آن مثل یک قالب مستقل برخورد کنند و حرف و حدیثها درباره غزل از بین برود. عمدتا دلبستگان شعر نو و شعر مستقل میگویند، قالب غزل مرده، چون صدای آزاد و روشنفکری را از غزل نمیشنوند.
انتهای پیام


نظرات