انیمیشن «شهر عسلی» که به تهیه کنندگی آرمان زرین کوب از 10 تیر روانه بازار شد، به نویسندگی نیوشا صدر ساخته شده است. او همچنین ترانه سرایی این مجموعه انیمشن را بر عهده داشته است.
صدر معتقد است که مجموعه «شهر عسلی» میتواند برای گروههای سنی کودک و نوجوان فرهنگسازی کند.
به گزارش خبرنگار سرویس تلویزیون خبرگزاری دانشجویان ایران ( ایسنا)، نیوشا صدر در یک گفتگو به سوالاتی درباره انیمیشن 12 قسمتی «شهر عسلی» که یک مجموعه موزیکال آموزشی است و به کارگردانی مهدی کیانی انبوهی تولید شده است، پاسخ داد.
- از سوابقتان در زمینه ادبیات نمایشی بگویید.
مدرک مقطع کارشناسی من ادبیات نمایشی است و در مقطع ارشد در رشتهی زبانشناسی تحصیل کردم. از سال هشتاد تا کنون به عنوان نویسنده، مترجم و منتقد سینمایی با مجلات و روزنامههای زیادی همکاری داشتم و از سال 81 با نوشتن مجموعههای کودک برای شبکهی دو به عنوان فیلمنامهنویس و ترانهسرا مشغول به کارشدم. در سال 82 اولین نمایشنامهام با عنوان « آیینه خانه» توسط انتشارات رامانیوش منتشر شد و از آن پس نیز بیوقفه با شبکههای مختلف تهران و شهرستان و برون مرزی همکاری داشتهام که نتیجهی آن حضور در بیش از چهل مجموعهی کودک به عنوان نویسنده، سرپرست نویسندگان یا ترانهسرا و نوشتن دهها مستند و جُنگ و تلهفیلم برای بزرگسالان است.
در سال 87 برای مدتی به عنوان سفیر صلح با سازمان جوانان هلال احمر همکاری کردم که آن هم در جهت آموزش اهداف و اصول و فعالیتهای هلال احمر به خردسالان و کودکان بود و در مجموع میتوانم بگویم که موضوع بیش از 60 درصد از نوشتههایم مربوط به کودکان و نوجوانان است.
- موضوع مجموعه «شهر عسلی» درباره چیست، با چه هدفی این موضوع انتخاب شد و نوشتن آن چه مدتی طول کشید؟
«شهر عسلی» در وهلهی اول یک مجموعهی آموزشی است. شهری متعلق به زنبورها که تلاش شد منطق آن فاصلهی زیادی با منطق زندگی انسان نداشته باشد. اما خوشبختانه برخلاف بسیاری از کارهای دیگر ناچار نبودم تمام متنها را پیش از آغاز تولید یا با فاصلهی کوتاهی از آن بنویسم و در نتیجه فرصت داشتم همراه با گروه تولید قدم به قدم پیش بروم. همۀ گروه با هم چیزی را تجربه میکردیم و فکر میکردیم خوب است و میشود ادامهاش داد یا خوب نیست و بهتر است همین جا تمامش کنیم. در آثار دیگر این اتفاق نمیافتد، چیزی در ذهن شماست و زمان تولید و با عبور شخصیتها و قصهها از فیلتر ذهن کارگردان و عوامل چیزی کاملاً متفاوت خلق میشود. بارها شده صحنههایی از کاری را در تلویزیون دیدهام و مدتی طول کشیده تا متوجه شوم این همان قسمتی است که من نوشتهام یا این همان شخصیت است که من خلق کردهام.
البته این اتفاق صرفاً به تفاوت ذهنها بازنمیگردد، بلکه متأسفانه به دانش اندک بسیاری از ما در مورد اهمیت فیلمنامه و نیز شرایط همیشه بحرانی تولید بازمیگردد.
«شهر عسلی» از این حیث کاملاً متفاوت است. میدیدم که شخصیتهای فیلمنامه چگونه شکل میگیرند، و بر سر تفاوتهای آن چه در ذهن من است و آن چه در ذهن کارگردان است حرف میزدیم و به نتیجهای مشترک میرسیدیم. از جایی به بعد دقیقاً میدانستم که چه ویژگیهایی روی این کاراکتر خوب مینشیند و خوب اجرا میشود. مهدی کیانی کارگردان باهوشی است، تقریباً هیچوقت دستات را توی حنا نمیگذارد و اگربا در نظر گرفتن شرایط تولید چیزی به نظرش اجرایی نرسد حتماً نزدیکترین گزینهی عملی را ارائه میدهد.
- این مجموعه برای چه گروه سنی است و استقبال از آن تاکنون چطور بوده؟
این مجموعه برای خردسال و کودک طراحی شده و خوشبختانه با این که مدت چندان زیادی از توزیع آن نگذشته است با استقبال خوبی مواجه شدیم. بچهها دوستش دارند و تماشایش برای بزرگترها هم کسالتبار نیست و والدینی که میخرند خریدش را به سایرین توصیه میکنند. تقریباً هر گفتگویی که در سایتها و وبلاگها دربارهی این مجموعه صورت میگیرد و قادر به یافتن آن هستم دنبال میکنم و نمیتوانم اشتیاقم را از این که برای مثال میخوانم دختر چهارسالهای خودش بالشاش را میآورد که با گوش دادن چند بارهی سی دی صوتی «شهر عسلی» به خواب برود یا پسرکی همهی دیالوگهای «شهر عسلی یک» را حفظ است پنهان کنم.
- «شهر عسلی» از ایده و فکر تا اجرا و توزیع همان طور پیش رفت که میخواستید؟
ایدهی ابتدایی «شهر عسلی» از زهرا جوادیفام بود و من بعد از مدتی وارد پروژه شدم. واقعیت این است که در هنگام ورودم به پروژه توقع ویژهای از آن نداشتم و تصور میکردم با فضایی مشابه کارهای پیشین طرفم، همهی نویسندگان میدانند که زمان شروع هر پروژه آدمهایی دور هم جمع میشوند و میگویند که قصد دارند کار عجیب و غریبی بکنند و چیزی به این دنیا اضافه کنند و چیزی را تغییر دهند؛ اما در عمل همان تجربیات پیشین تکرار میشود و این جا درست برعکس بود، کسی زیاد دربارهی طول و عرض پروژه حرف نمیزد و ادعاهای عجیب و غریبی در میان نبود، آن چه باعث شد خیلی زود حس کنم «شهر عسلی» از جنس دیگری است رفتار همکارانم در این پروژه بود.
نمیتوانم بگویم توقعی در ابتدا داشتم و آن توقع عملی شد یا نشد، چون توقع من در طول کار شکل گرفت و تغییر کرد. از جایی به بعد دلم میخواست کاش این امکان را داشتم که برخی از متنهای ساخته شده را هم تغییر دهم به این دلیل که با گذشت زمان فضای کار بازتر و مستعدتر شد و انجام خیلی از کارهایی که در ابتدا اساساً از امکانات پروژه کنار گذاشته بودم با به وجود آمدن حس اعتماد بیشترامکانپذیر شد. زرینکوب اگر قانع شود که صرف هزینهای مضاعف واقعاً به نفع کیفیت پروژه است به سادگی حاضر به صرف آن است و این ویژگی نادری برای تهیهکنندههاست.
به طور کلی راهی که برای تولید انیمیشن هم به لحاظ فیلمنامه و هم ساخت و اجرا پیموده شده به سرانجام مطلوبی رسیده از کم و کیف آن بگویید.
رسیدن به سرانجام مطلوب چیزی است که بعد از گذشت زمان و بعد از انتشار هر دوازده سی دی تأیید یا رد خواهد شد و نمیتوانم در حال حاضر چیزی دربارهی آن بگویم. اما از یک چیز مطمئنم و آن این است که با گذشت زمان، کار، دستکم در حیطهی نگارش فیلمنامه به سمتوسوی بهتری رفت. چینش قسمتهای هر سی دی به ترتیب زمان تولید نیست و به این خاطر برای کسی که از بیرون شاهد ماجراست شاید این روند چندان قابل مشاهده نباشد.
- چه فرق ماهوی در شرایط تولید این کار با آثار دیگر بود؟
ببینید من سالهاست که برای بسیاری از برنامههای کودک فیلمنامه مینویسم. روند تولید و اتفاقی که در جریان کار برای فیلمنامهها میافتد را به خوبی میشناسم و در شروع هر کار با اتکا به همان پیشزمینهی قبلی میدانم که برای مثال نگاه دیگری، غیر از نگاه و خواست عوامل، وجود دارد که میتواند کاملاً شالودهی اثر را بر هم بریزد؛ سلیقهای که از بیرون وارد اکثر کارها میشود. اصلاً مهم نیست که آن سلیقه متعلق به چه نوع آدم و با چه سطح دانشی است. فرض کنید خود من مسئول نظارت بیرونی بر پروژهای باشم که در آن دخالتی ندارم، آن چه بر هم زننده و ناامیدکننده است همین نظارت از بیرون است. کسی که در جریان کار نیست، از ظرایف و جزئیات خواست و نگاه و رویکرد نویسنده و کارگردان آگاه نیست. او زمانی که این آدمها با پروژه و برای پروژه صرف کردهاند را صرف نکرده، تهاجم یک نگاه بیرونی به ساحتی که با دل و اندیشهات ساختهای نابودکننده و از بینبرندهی کامل انگیزه است و باعث میشود برای پرهیز از آسیب دیدن به آن چیزی روی بیاوری که میدانی در اولین نگاه مورد پسند واقع میشود.
در «شهر عسلی» این نگاه مهاجم وجود نداشت، با تهیهکننده و کارگردان حرف میزدیم و در نتیجهی حرف زدن به اشتراک نظر میرسیدیم.
- به چه شکل میتوان از این مجموعهها برای فرهنگسازی برای گروههای سنی کودک و نوجوان استفاده کرد؟
«شهر عسلی» از ابتدا اهداف مشخصی داشت و تعدادی از موضوعات بود که باید به آن میپرداختیم. چیزهایی که کودکان و خردسالان در زندگی روزمره با آن مواجهاند و باید بیاموزند مثل مسواکزدن و حمام رفتن و... اما در حقیقت بچهها بالاخره این چیزها را خواهند آموخت. بچهها با ناآگاهترین والدین هم بالاخره فرق رنگ سیاه و قرمز را یاد خواهند گرفت و بالاخره خواهند دانست که مثلاً تفاوت دایره با مربع چیست. به نظرم در مجموعهای مانند «شهر عسلی» پرداختن به این موضوعات هم ضروری بود چون در ابتدا نیاز به موضوعاتی داریم که مخاطب ایرانی با پیشفرضهایش آنها را به عنوان موضوعات آموزشی بشناسد. اما سطوح دیگری از آموزش هستند که به برخی از آنها در همین دوازده سی دی نزدیک شدیم. مثل آموزش چیزهایی که بعضی از والدین دربارهی آن آگاهی کمی دارند. درسادهترین شکلاش این که مثلاً غذای خوب واقعاً چیست؟ یا از آن آگاهی دارند، اما اهمیتی نمیدهند مثل اهمیت رعایت قانون یا اساساً در زمینهی آن با فقرشدید دانش عمومی مواجهیم مانند مسائل مربوط به محیط زیست. والدین باید عمیقاً درک کنند که ثبتنام فرزندانشان در کلاسهای زبان و موسیقی و نقاشی و صدها کلاس دیگر در صورتی که همین کودکان هوای پاکیزهای برای تنفس و آب سالمی برای نوشیدن نداشته باشند پوچ است. کودکشان برای استفاده از تمامی مهارتها باید زنده بماند و سالم باشد. توجه به محیط زیست چیزی است که کودکان و والدین باید با هم آن را فرابگیرند. البته بخشهای دیگری نیز هستند که در این دوازده سی دی مجالی برای پرداختن به آنها نبود و آموزش آن از عهدهی بسیاری از والدین خارج است؛ چیزهایی مانند آموختن روند تفکر استنتاجی در سطح خردسال و کودک، آن چه در جهان به فلسفه برای کودکان معروف است و به او شیوهی اندیشیدن منطقی را میآموزد. اما برای پرداختن به این موضوعات باید در ابتدا به کمک شخصیتهایمان والدین را به ضرورت آن و تأثیرغیر قابل انکار این آموزش دربهبود کیفیت زندگی کودک در دورهی بزرگسالی آگاه کنیم.
انتهای پیام
نظرات