علی باباچاهی معتقد است، شاعران باید به صورت مادرزادی شاعر باشند، اما تنها داشتن جنون شاعرانه به مجنونانهنویسی ختم نمیشود.
این شاعر در گفتوگویی با خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، عنوان کرد: گاهی باید قدیمی فکر کرد؛ به این حرف قدیمیها فکر کنید که میگفتند بعضی ذاتا شاعر هستند. من فکر میکنم شاعران باید به صورت مادرزادی شاعر باشند؛ یعنی شاعر باید وقتی هم که در گهواره جیغ میکشد، جیغش با جیغ بچهی معمولی فرق داشته باشد. البته نباید این را مطلق انگاشت؛ به نظرم بعضی مواقع با داشتن فقط درصدی از استعداد شاعری هم میتوان با استمرار در مطالعه و حفظ ظرفیتهای انسانی، شاعر موفقی شد؛ چون صرف داشتن استعداد و حساسیت هنری، شاعر موفق به بار نمیآورد؛ مثلا گاهی اوقات من با آدمهایی مواجه میشوم که دیوانههای زیبایی هستند، اما حتا نمیتوانند یک خط بنویسند؛ پس تنها داشتن جنون شاعرانه به مجنونانهنویسی ختم نمیشود.
او در ادامه با اشاره به تأثیر شعرهایش بر آثار برخی از شاعران جوان، گفت: از این بابت که پارهای از دفترهای شعر از لحاظ لحن، شیوه و شگردهای شاعری، شبیه به کارهای من است، خوشحالم. تأثیرپذیری این شاعران از کارهای من یا رضا براهنی، یک امر عادی و طبیعی است؛ چرا که هر شاعر جوانی اگر اینقدر حساسیت نداشته باشد که در مقطعی از زمان تحت تأثیر کسی قرار گیرد، آیندهی موفقی نخواهد داشت؛ چون فاقد حساسیت است، اما این شاعران باید هرچه زودتر خود را از زیر بار این جاذبه و تاثیرپذیری بیرون بیاورند. در عین حال باید گفت «جوجه را آخر پاییز میشمارند»؛ یعنی اینکه زمان در نهایت پاسخ خواهد داد که چه کسی برنده و چه کسی بازنده میشود.
باباچاهی افزود: درک تئوریک و مطالعهی نظریههای نظریهپردازان بزرگ جهان به خودی خود نه تنها عیب نیست، بلکه حسن هم شمرده میشود، اما هر شاعری؛ چه جوان و چه پیر، نباید این نظریهها را دربست بپذیرد؛ یعنی شاعر باید به یک نگاه انتقادی مجهز باشد که بداند کدام وجه از این دیدگاهها را میتوان «اینجایی» کرد؛ به عبارت دیگر هم این مباحث تئوریک و هم هر نوع مطالعهی دیگری در هر زمینه و از هر مکتبی، باید از صافی بومیگری بگذرد؛ یعنی مطالعات شاعر باید کتمان شده باشد، ردی از آنها در اثر دیده نشود و این مطالعات جزو زیست هنری و حتا زیست حیاتی شاعر شده باشد.
انتهای پیام


نظرات