نشست نقد مجموعه شعر «من و خواهرم» سروده کتایون ریزخراتی در مؤسسه باغ آینه کرج برگزار شد.
به گزارش بخش ادبیات و نشر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در ابتدای این نشست، میلاد کامیابیان با اشاره به بحثهایی که در مورد سادهنویسی در جریان است، گفت: ما با نقد جریانی مواجهیم که فاقد مبانی تئوریک است یا هنوز مبانی تئوریکش تبیین نشده است. طبیعتا این راه را باز میکند که هر اثری را ذیل این عنوان قرار دهیم و داوری ارزشی کرده باشیم.
او در ادامه عنوان کرد: چیزی که در یک دهه اخیر رخ داده، بازنمایی صرف امر روزمره است که در حال تبدیل شدن به غایت زیباییشناسی آثار است و مبتنی بر آنچه لوکاچ رئالیسم انتقادی مینامد، این بازنمایی صرف نه رئالیسم است، نه انتقادی.
این منتقد در ادامه افزود: سه رویکرد را میتوان در مواجهه با واقعیت روزمره، امر انضمامی و شیوه زیست به کار برد.اول اینکه امر روزمره را بازنمایی صرف کنیم، دوم رمانتیسم مایوسانه و سوم آنجایی است که امر روزمره واسطهای می شود برای اینکه توسط تخیل از روزمره فراروی شود.
کامیابیان در بخش دوم صحبتهایش به بررسی نقش جلسههای نقد پرداخت و گفت: آنچه در نقد مهم است و مهمتر از احکامی است که منتقد درباره کتاب صادر میکند، منظومه نظری است که برای به دست دادن آن احکام اختیار میکند.
او در بررسی آثار به نقش تغزل در شعرها اشاره و اظهار کرد: در این کتاب با وجود آنکه جهانواره تغزلی است، اما تغزل توسط عناصر فرمدهنده و المانهای متنی پیچیدهای به متن احضار و در متن ساخته میشود. طبیعت در این آثار سانتی مانتالیزه نشده است و طبیعتی که با تغزل پیوند میخورد، طبیعت مهیبی است.
او با اشاره به نقاط قوت و ضعف کتاب، به مقایسه این کتاب و کتاب قبلی شاعر پرداخت و عنوان کرد: شعرهای این مجموعه از تشکل ذهنی بیشتری برخوردارند و شعرها از نظر اندازه بلندتر شدهاند وبا شیوههای استعارهپردازی و تخیل پیچیدهتری مواجه هستیم. اما در بعضی از اشعار پیوندی که ابتدا با امر روزمره برقرارمیشود، آنچنان گسسته میشود و به ذهنیات و تصاویری که ربطشان را در متن پیدا میکنند، منحصر میشود که آسیب میبیند.
او در پایان به بررسی یکی از شعرهای مجموعه پرداخت.
در ادامه این نشست، علی ثباتی به بررسی مؤلفههای متن سادهنویسانه پرداخت و اظهار کرد: متن سادهنویسانه متنی است که از لحاظ فکری توپر است، یعنی قابلیت خودنقیضی یا خروج از مرزهای اولیه خودش را ندارد، متنی که نقطه اتکایش آن جایی است که تا ثرات حسی و عاطفی مخاطب را ارضا میکند، ولی باید به این مساله توجه داشت که هر شعری که ظاهر سادهای دارد، سادهنویسانه نیست. اتفاقی که با سادهنویسی در زبان شعر افتاد، این بود که از زبان موضوعیتزدایی شد.
او به بررسی زبان شعرهای مجموعه پرداخت و گفت: در شعر ریزخراتی بیتوجهی به زبان دیده میشود. استفاده از کامای بیجا بین فعل و فاعل، شکستن سطر و سطربندیها و نقطه و کتابتی که دقیق نیست، باعث آسیب شده است.
او با اشاره به اینکه در بیشتر متنها در دهه 80 زبان دیگر موضوعیتی ندارد، افزود: در شعری که از لحاظ ذهنی، فکری، سازوکار تخیل و منطق بسط و تکوین یافتنش شعر سادهای نیست و شعر پیچیدهای میتواند باشد، باز هم بلاموضوع شدن زبان آسیب میرساند.
ثباتی درباره تخیل در شعرهای ریزخراتی گفت: تخیل در این شعرها تخیلی خودنقیض است که خود را گسترش میدهد و از خودش خارج میشود، این تخیل به هیچ عنوان تخیل سادهیابی نیست که بتوان خط استمرارش را به راحتی دنبال کرد، اما آسیبش این است که تمام فعلهای شعر مضارع استمراری است، در حالی که تخیل تخیلی است که زمان را با هم ترکیب میکند.
او فقدان سطربندیها و مسامحه کردن در صرف فعل، ساده گرفتن ضمیرها، ساده گرفتن منطق کتابت شعر، بیتوجهی به شکل صوری سطرها را کمیتی دانست که ممکن است به کیفیت لطمه بزند.
ثباتی با بیان اینکه شعرهای ریزخراتی شعر مالیخولیایی است، گفت: شعر مالیخولیایی شعری است که در زمان حالی میگذرد که دائما به گذشته برمیگردد، اما آنجایی که زمان فعلها باید تغییر کند تا حالت سرگردانی بین گذشته و آینده را متبادر کند، این زمانبندی رعایت نمیشود و شعر نمیتواند حالت مالیخولیایی را نشان دهد و دچار بستگی میشود.
او در پایان اشاره کرد: باید به زبان موضوعیتبخشی کنیم و زبان دوباره موضوع کار شعر شود، البته این با تلقی رایجی که از کار زبانی در دهه 70 میشد، متفاوت است و دامنهاش گستردهتر است.
حافظ موسوی سومین منتقد اثر در ابتدا به بررسی سیر تاریخی سادهنویسی پرداخت و گفت: نیما بود که برای اولینبار اعلام کرد بنای شعر فارسی باید سادهسازی شود تا قابل سکونت شود و بتواند میل نوخواهی ما را بازتاب دهد و این اتفاق در فرم افتاد.
او افزود: دهه 50 دوباره ضایعات و عادتهایی گریبانگیر شعر فارسی شد که موج نو علیه آن برخاست. در دهه 60 که انقلاب پشت سر گذاشته شد، دیگر تفاخر زبان شاملویی جوابگو نبود، در آن زمان هوشنگ گلشیری با چاپ شعری از رضا چایچی نقدهایی درباره کهنه شدن استعارهها و بیکاربرد شدن تکلف و تصنع نوشت.
او در ادامه صحبتهایش گفت: آن چیزی که در دهه 80 به وجود آمد، در واقع نمود طبقه متوسط شکستخورده است. شعر این دوره، شعری است که بیشتر در محتوا مطرح است و شعری است که دعوت به آرامش میکند.
حافظ موسوی با اشاره به حضور پررنگ زنان در دهه اخیر گفت: نتیجه کار زنان تا حدی حیرتانگیز بوده است، چرا که دنیایی در شعر از جان و روح زنانه شناسانده شده که در شعر فروغ هم دیده نمیشود.
او درباره زبان شعرهای مجموعه «من و خواهرم» عنوان کرد: شعرها زبان سادهای دارند و از یک بیث کاملا ساده و متعارف استفاده میکنند، اما اتفاقش آنجاست که از هر سطر تا سطر بعدی ما را دچار گیجی سرخوشانه میکند و ما احساس میکنیم همواره روایتی در شعرها وجود دارد، اما خود روایت گفته نمیشود، روایتی که با تاکید بر ناگفتنش گفته میشود.
این شاعر و منتقد ادبی افزود: ما در این کتاب با سطرهای محکم، الفبای استعاری، زبان تصویری و نمادسازیهای خاص شاعر مواجه هستیم. عنصر تغرل که بویژه در شعر زنان دیده میشود، در این شعرها دگرگون شده و ساختار شعرها ساختاری شناور و سیال است.
در بخش پایانی نشست، علیرضا عباسی عنوان کرد: پررنگ شدن تخیل گاه میتواند نقش مخربی در شعر پیدا کند و از آنگونه است شعرهایی که میل به فضای شهری و عینیتگرایی دارند. یعنی همانجا که بند واقعیت یا محور موضوعی در اینگونه شعرها آنچنان تحتالشعاع تخیل قرار میگیرند که موجبات کمرنگی و اضمحلال آنها فراهم میشود. در برخی شعرهای خانم ریزخراتی بخصوص در مجموعه اول چنین کارکردی از تخیل محسوس مینمود و در این مجموعه نیز گاهی چنین مینماید. اما در شعرهای جدیدتر ایشان بخصوص آن دسته که در فضای مجازی خواندهام و در آنها المانهای گاه اجتماعی، انتقادی و اعتراضی یافت میشود، تخیل مساله اصلی نیست و در خدمت مؤلفههایی قرار گرفته که خاص آن شعرهاست .
او نقطه مثبت کار شاعر را رسیدن به لحن خاص دانست و افزود: وضعیت عینی آثار در شعرهای بلند این مجموعه از جهتی آسیبپذیرند که بسط محتوایی ندارند و بیشتر دلخواه نوشتاری نویسنده هستند.
عباسی در پایان صحبتهایش گفت: اگر به دنبال یافتن موازنهای بین ذهنیت با بیان در این شعرها باشیم، درمییابیم که بیان غالب بر ذهنیت است، یعنی بیان اطناب ایجاد میکند و این محتوا نیست که شعر را گسترش میدهد.
این جلسه با حضور شاعرانی چون علیشاه مولوی، علی عبداللهی، رحیم رسولی، علی قنبری، علیرضا حسنی، محمد حسن نجفی، مجید تیموری، قباد حیدر و ... همراه بود.
انتهای پیام


نظرات