• چهارشنبه / ۳ آبان ۱۳۹۱ / ۱۱:۴۰
  • دسته‌بندی: رسانه
  • کد خبر: 91080301980
  • خبرنگار : 71442

با حضور در ایسنا

عذرا وکیلی از «شبکه کودک» رادیو گفت/«سلام کوچولو» مثل زنگ تفریح است

عذرا وکیلی از «شبکه کودک» رادیو گفت/«سلام کوچولو» مثل زنگ تفریح است

از پشت رادیو می‌داند پشت لبخند کودکی که در کلاس نشسته، چه می‌گذرد؛ او می‌داند پشت لبخند کودکی که توی کلاس نشسته، هزاران مشکل مثل فقر، قهر پدر یا مادر و ... است. مثل معلمی که هر چه قدر سابقه‌اش بیشتر باشد بهتر است، او هم می‌تواند با دانش‌آموزان بهتر ارتباط برقرار کند.

از پشت رادیو می‌داند پشت لبخند کودکی که در کلاس نشسته، چه می‌گذرد؛ او می‌داند پشت لبخند کودکی که توی کلاس نشسته، هزاران مشکل مثل فقر، قهر پدر یا مادر و ... است. مثل معلمی که هر چه قدر سابقه‌اش بیشتر باشد بهتر است، او هم می‌تواند با دانش‌آموزان بهتر ارتباط برقرار کند.

صدای او یادآور برنامه «سلام کوچولو» برای کودکان امروز و بچه‌های دیروز است.

او می‌گوید: بچه‌های الان شاید خیلی حوصله‌ی بچه‌های قدیم را نداشته باشند؛ بچه‌های قدیم که تفریح نداشتند اما همین بچه‌های جدید هم زمانی که یک بار قصه‌ای را از مثنوی برایشان تعریف کردم، آن قدر خوششان آمد که حد نداشت، داستان طوطی و بازرگان، یا شاهنامه و ...، اگر اینجوری وارد شویم که نحوه‌ی گفتن، نحوه‌ی تعریف کردنمان جذاب باشد، می‌تواند کودک را پای رادیو بکشاند.

«سلام کوچولو» نام برنامه‌ای رادیویی، مخصوص قشر کودکان و خردسالان است که توسط عذرا وکیلی، مجری و تهیه‌کننده با سابقه رادیو روی آنتن رادیو ایران می‌رود.

زمانی که عذرا وکیلی برای کار کودک به رادیو آمد، برنامه «سلام کوچولو» حدود یک سال روی آنتن می‌رفت و بچه‌های بزرگ‌تر با صدای کودکانه در این برنامه حرف می‌زدند و ادای بچه‌ها را درمی‌آوردند. وکیلی وقتی کار را تحویل گرفت، از بچه‌های خردسال استفاده کرد. برای اولین بار بود در رادیو بچه‌های چهار ساله همراه یک مجری برنامه اجرا می‌کردند. علاوه بر آن بچه‌ها را آزاد می‌گذاشت تا با همراهی هم برنامه را به نتیجه برسانند. در واقع این مساله باعث موفقیت برنامه «سلام کوچولو» شد و از آن به بعد اجازه نداد بچه‌های بزرگتر در این برنامه کار کنند.

عذرا وکیلی بعد از 31 سال کار برای کودکان به ایسنا آمد و در نشستی با خبرنگاران سرویس رادیو ایسنا شرکت کرد تا از علاقه‌اش به کار برای کودکان بگوید؛ وکیلی از آن سال‌ها گفت که برنامه‌های کودک رادیو به ناگاه قطع شد و اینکه این روزها رادیو علاوه بر پخش برنامه‌های کودک، درصدد راه‌اندازی شبکه‌ای برای کودکان هم هست.

اومی‌گوید: وقتی توی رادیو هستم، حس می‌کنم دارم بچه‌ها را می‌بینم؛ چون توی جامعه بودم بچه‌های مختلفی را دیدم اما‌ باید کاری کنم که همه بچه‌ها را ببینم تا اجرا کنم و همه‌ی اینها یکسری تجربه می‌خواهد، اگر به 40 سال پیش برگردم خب نمی‌توانم. ولی الان بهتر می‌بینم.

سال 1345 اولین برخورد عذرا وکیلی با رادیو بوده است. زمانی که محصل بود و برای راه‌اندازی یک برنامه‌ای تحت عنوان جوانان برای تست گویندگی به مدرسه‌اش آمدند. او از میان دانش‌آموزان انتخاب شد. هم درس می‌خواند و هم به رادیو می‌آمد.

از سال 1350 کار رادیویی را شروع کرد و از سال 1352 اولین کارش را که «سلام کوچولو» بود، به او سپرده شد. اکنون 31 سال است «سلام کوچولو» را در رادیو زنده نگه داشته است. فکر می‌کند که برنامه سلام کوچولو مانند زنگ تفریحی است که در 24 ساعت رادیو، برای همه جالب است.

او اظهار می‌کند: رادیو الان حرف زیادی برای کودکان ندارد ولی بعدها شاید انشاء الله داشته باشد. اگر شبکه کودکی قرار است در رادیو راه‌اندازی شود، امیدوارم برنامه‌هایش شبیه به هم نباشد؛ در واقع وحشتم از این است که شبکه کودک عین تلویزیون شود و حرفی برای گفتن نداشته باشد.

عذرا وکیلی در اولین روزهای پاییزی میهمان ایسنا بود و خبرنگاران ایسنا به بهانه‌ی راه‌اندازی شبکه کودک در رادیو پای صحبت‌های این گوینده پیشکسوت نشستند.

*** آدم دلش میخواهد تازه چیزهایی که یاد گرفته پیاده کند

وکیلی می‌گوید: بچه‌ها را خیلی دوست دارم. اما وقتی آدم بازنشسته می‌شود تازه فکر می‌کند چیزهایی یاد گرفته است که دلش می‌خواهد تازه آنها را در برنامه پیاده کند، مثل معلمی که هر چه قدر سابقه‌اش بیشتر باشد بهتر می‌تواند با دانش‌آموزان ارتباط برقرار کند. آن کسی که جوان و نوپاست خیلی احساسی برخورد می‌کند ولی آن کسی که سابقه‌ای را گذرانده است، مثلا می‌داند پشت لبخند کودکی که توی کلاس نشسته هزاران مشکلات از جمله، فقر، قهر پدر یا مادر و ... است.

*** اگر به 40 سال پیش برگردم خب نمی‌توانم

گوینده «سلام کوچولو» به ایسنا می‌گوید:‌ من بعد از 31 سال که کار می‌کنم، وقتی توی رادیو هستم، حس می‌کنم دارم بچه‌ها را می‌بینم چون توی جامعه بودم بچه‌های مختلفی را دیدم، دیدم بچه‌هایی را که در خانواده‌های خیلی مرفه زندگی می‌کنند، بچه‌هایی را توی روستا دیدم که با یک مرغ و خروس سرشان گرم است و بچه‌هایی را دیدم با انواع و اقسام کامپیوتر‌ها و سیستم‌های جدید بازی می‌کنند. من باید کاری کنم که همه را ببینم تا اجرا کنم و همه‌ی اینها یکسری تجربه می‌خواهد، اگر به 40 سال پیش برگردم خب نمی‌توانم. ولی الان بهتر می‌بینم.

*** کسی که رادیو می‌آید فقط باید عاشق باشد

سازنده «سلام کوچولو» می‌گوید: من خیلی‌ها را آوردم که کار یاد بگیرند اما به محض اینکه همان بچه‌ها کمی بزرگتر شدند زمانی که صداهایشان را روی رادیو شنیدند فکر کردند که برای خودشان غولی شده‌اند. مردم آنها را می‌شناسند و خیلی برایشان اهمیت دارد، چیزی که من بعد از سال‌ها کار جرات نمی‌کنم که چنین حرکتی انجام بدهم و به این فکر می‌کنم که اگر این آدم جای من بیاید نمی‌تواند فرد موفقی باشد. کسی که رادیو می‌آید فقط باید عاشق باشد نه اینکه دنبال شهرت باشد، من بارها شده است در برنامه‌ها زمانی که اسمم را صدا می‌زنند اگر بشود حذف می‌کنم و نامم را در برنامه‌ها اعلام نمی‌کنم. برای این که من فقط کارم را دوست داشتم و به دنبال شهرت نبودم ولی همین که کارم را انجام می‌دهم برخی‌ها از طریق صدایم من را می‌شناسند این مساله برای من اهمیت دارد.

*** اگر بگویند برای چهار تا آدم بزرگ صحبت کن بلد نیستم

وکیلی در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه دوست دارید شما را بیشتر به عنوان تهیه‌کننده بشناسند یا گوینده؟ با خنده‌ای پاسخ می‌دهد: نه به عنوان هیچی؛ من حرفه‌ام تهیه‌کنندگی است اما گویندگی هم کرده‌ام. برنامه «سلام کوچولو» را گویندگی و اجرا می‌کنم، یک برنامه تازه‌ای برای نابینایان راه‌اندازی کرده‌ایم به اسم «روشن ضمیران» و دو مجری نابینا دارم که کار اجرا دارند.

من نمی‌توانم گوینده و سازنده برنامه دیگری جز این برنامه باشم. الان اگر به من بگویند برای چهار تا آدم بزرگ صحبت کن بلد نیستم اما اگر برای بچه‌ها باشد بلدم، دوره‌اش را دیدم و برایش زحمت کشیدم، هم در زمینه‌ی نمایش کودک و هم زمینه‌های دیگر.

*** کنداکتور شبکه کودک را بدون اطلاع ما بسته بودند

وکیلی در ادامه درباره‌ی پیشنهادش به شبکه کودک قبل از راه‌اندازی، اظهار می‌کند: قبل از راه‌اندازی دعوتم کردند که پیشنهاد بدهیم و مثلا در جریان باشیم ، منتهی کنداکتور برنامه‌ها را بسته بودند بدون اینکه ما در جریان باشیم، خودشان کنداکتور را بسته بودند مخاطبان را در ساعت‌های مختلف انتخاب کرده بودند، اسم برای آن بخش گذاشته بودند و بعد من را صدا زدند و گفتند این لیست پر شده است. شما بینید از بین این سه چهار برنامه کدام را می‌توانی انجام دهی که من نگاه کردم و گفتم بعدا جواب می‌دهم، وقتی آمدم دیگر نرفتم. چون باید طرح بدهند، یعنی کسانی دعوت شوند، نیروهای جوان که الان هم در کار کودک هستند بیایند و نیروی قدیمی که سابقه‌ی کار دارند طرح بدهند. نه اینکه کار را آماده کنند و بعد هر کسی برود یکی را انتخاب کند.

***‌ رادیو باید پایش را محکم و قدم‌هایش را تند کند که زمین نخورد

این قصه‌گوی کودک در رادیو در ادامه درباره‌ی راه‌اندازی شبکه کودک در رادیو و اینکه با راه‌اندازی شبکه کودک چقدر می‌توانیم به ساخت حرفه‌یی‌تر برنامه‌ها امیدوار باشیم؟ پاسخ می‌دهد: ساخت برنامه کودک در رادیو خیلی سخت است، چون شما نه رنگ دارید، نه نور دارید و نه چهره. شما وقتی تلویزیون را می‌بینید،‌ مجری با لباس‌های رنگارنگ، دکور و صحنه رنگارنگ و حرکاتش سعی در جلب کودک دارد اما رادیو هیچ کدام از اینها را ندارد.

رادیو باید پایش را محکم و قدم‌هایش را تند کند که زمین نخورد چون اگر زمین بخورد نمی‌تواند بایستد و واقعا برنامه کودک در رادیو از بین می‌رود. بعد هم ما متخصص کار رادیویی کم داریم یعنی اول باید آموزش دهیم، باید فردی باشد که امتحان پس داده باشد،‌کارهایی ساخته شود و عیب و ایرادها برطرف شود بعد مجوز پخش داده شود، اول باید به سمت برنامه‌های تولیدی حساب شده برویم که الان نداریم. الان حتی یک برنامه‌ی قوی تولیدی هم نداریم. در حال حاضر در شبکه رادیو ایران یک «سلام کوچولو» است که قدمت چندین ساله داره که مانده و یک «شب بخیر کوچولو» است که آن هم بعد از انقلاب ساخته شد. همین، دیگر برنامه‌ای نداریم، یعنی اگر هم در شبکه‌های دیگری باشد مطرح نیست.

*** از صدای جیغ‌جیغ برنامه‌های کودک تلویزیون خسته می‌شویم

عذرا وکیلی سلام کوچولو

این تهیه‌کننده پیشکسوت خاطرنشان می‌کند: گاهی اوقات برنامه‌های‌های کودک تلویزیون را می‌بینیم، اما بعضی وقت‌ها از صدای جیغ‌جیغ خسته می‌شویم، نوه‌ام که در خانه است می‌بینم که از صدای جیغ بدش می‌آید، یا در بخش‌هایی از برنامه خردسال از کلماتی استفاده می‌کنند که مختص سن بچه‌ها نیست و کلماتی به کار می‌برند که مثلا نوه من که خردسال است نمی‌فهمد ولی بعضی وقت‌ها یه لحظه‌هایی می‌بینم که جذب می‌شود، آن لحظه‌هایی که برنامه یک مقدار موزیکال است و می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند. «عمو پورنگ» سمبلی برای بچه‌هاست بچه‌ها خیلی دوستش دارند. فکر می‌کنم چون عروسک با آنها نیست خیلی بهتر است اما چند سال پیش که امیر محمد آمده بود و کوچکتر بود و جثه‌ی کوچکی داشت، شبهه‌ای برای پدر و مادرها ایجاد شده بود که بچه‌های خودشان عقب مانده‌اند، اینکه وقتی بچه‌ای را کوچک می‌کنیم ولی کارهای بزرگانه انجام می‌دهد مثلا من فکر می‌کنم نوه‌ام خیلی عقب افتاده است ولی الان چون همه فهمیدند بچه بزرگی است اما با استعداد، دوستش دارند.

او با بیان اینکه موسیقی و انتخاب صدای واقعی کودک در رادیو و برای رادیو خیلی موثر است، می‌گوید: اینکه ادا درنیاورند، صداسازی نکنند خیلی مهم است. مثلا عموپورنگ طبیعی است همه می‌دانند که اینها در دنیای خودشان هستند و دنیای طبیعی دارند. با ریتم شادی که دارند بچه‌ها را جذب می‌کنند اما رادیو یک فوت و فن دیگری می‌خواهد و خیلی سخت است، کودک چون تلویزیون می‌بیند کلام را خیلی راحت می‌شنود ولی در رادیو اینگونه نیست فقط صدا را دارد. حال اگر نامفهوم باشد گوینده زمانی که صدایش خوب نباشد و معلوم نباشد که چه می‌خواند، خب ارتباط برقرار نمی‌شود.

وکیلی به رادیو پیشنهاد می‌کند: من فکر می‌کنم که اگر رادیو با آموزش و پرورش ارتباط نزدیکی پیدا کند و بتواند در مقاطع تحصیلی مختلف وارد دنیای بچه‌ها شود، یعنی نیاید برای خودش بخواند و بنویسد، می‌تواند حرفی برای گفتن داشته باشد. اگر با آموزش و پرورش صحبت کنیم که مثلا در زنگ تفریح حتما حتما رادیو را برای بچه‌ها باز کنند یا بچه‌ها خودشان در رادیو باشند و منطقه منطقه بینشان رقابت باشد، با اجرای خودشان موسیقی بگذاریم، این گونه است که می‌توانیم دنیای رادیو را در دل بچه‌ها زنده کنیم، مثلا در برنامه‌ها نظافت شهر و محله را بر عهده بچه‌ها بگذاریم، بعد اینها را ضبط کنیم سپس بهترین محله بهترین بچه و تمیزترین کوچه یک محله‌ای را معرفی کنیم. این کارِ خیلی بزرگی است که هم هزینه وهم پشتیبانی می‌خواهد و هم همکاری خیلی نزدیک آموزش و پرورش را می‌طلبد.

*** رادیو الان حرف زیادی برای کودکان ندارد اما مردم از تلویزیون هم خسته شده‌اند

این گوینده پیشکسوت در رادیو همچنین در پاسخ به این پرسش مبنی بر اینکه رادیو واقعا در این عصر حرف جدیدی برای کودکان دارد؟ اظهار می‌کند: الان که حرف زیادی ندارد ولی بعدها شاید انشاء الله داشته باشد، من فکر می‌کنم یکی، دو سالی است که مردم از تلویزیون هم خسته شده‌اند. فکر می‌کنم رادیو دوباره جای خودش را باز کرده است، حالا خدا کند شبکه‌ها بتوانند دل گروه خودشان را به دست بیاورند. مثلا من می‌دانم شوهرم شبکه ورزش را دوست دارد و هر روز گوش می‌دهد. بچه‌های امروز را نمی‌بینم ولی می‌دانم سلام کوچولو بین بزرگسالان خیلی جا افتاده، حالا من این طور فکر می‌کنم که برنامه سلام کوچولو مانند زنگ تفریحی است که در 24 ساعت رادیو، برای همه جالب است. من قبل از سلام کوچولو در واحد آموزش و یادگیری بازیگری و تهیه‌کنندگی کار می‌کردم و بعد به عنوان برنامه‌ساز کارم را با سلام کوچولو آغاز کردم.

*** سال 1345 اولین برخورد با رادیو

وکیلی از اولین برخورد خود با رادیو می‌گوید و خاطرنشان می‌کند: اولین برخوردی که با رادیو داشتم سال 1345 بودم زمانی که محصل بودم و برای راه‌اندازی یک برنامه‌ای تحت عنوان جوانان در مدارس تست گویندگی می گرفتند، که من جزو پنج نفری بودم که انتخاب شدم. هم درس می‌خوانم و هم رادیو می‌آمدم. بازیگری و هنرپیشگی را دوست داشتم و تمام کارهای هنری مدرسه دست من بود اما وقتی به رادیو آمدیم به ما همه چیز را آموزش دادند.

*** تلخ‌ترین خاطره از اجرای «سلام کوچولو»؟

وی همچنین از روزهای تلخ در رادیو می‌گوید؛ روزهایی که این تلخی‌ها را در زمان جنگ سپری می‌کرد.

وکیلی یادآور می‌شود: تلخ‌ترین خاطرات برایمان زمان جنگ بود، ما آن موقع تهران بودیم و برنامه ضبط می‌کردیم، اتفاقا موشکی هم پشت خانه ما افتاد که من آن موقع در منزل نبودم و در رادیو برنامه ضبط می‌کردم اما وقتی شنیدم موشک خورده است هراسان به خانه رفتم و مجبور شدم بچه‌هایم را به مشهد بفرستم تا آنجا بمانند، اما به خودم مرخصی نمی‌دادند به این دلیل که باید می‌ماندیم و آرامش را برای مردم و بچه‌ها حفظ می‌کردیم. من مدام می‌رفتم مشهد و می‌آمدم و کارم را ضبط و اصلاح می‌کردم. آن لحظه‌ها خیلی تلخ بود. مخصوصا زمانی که می‌شنیدم در بیمارستان، جشن تولدها و ... این موشک‌ها می‌افتادند، ما مجبور بودیم برنامه‌ای بسازیم که شادی و نشاط به وجود بیاوریم و به بچه‌ها روحیه بدهیم. خیلی شرایط سختی بود که قلبا آزرده بودم ولی در اجرا مجبور بودم به بچه‌ها روحیه بدهم. خودم هم نگران بودم به هر حال با تمام مشکلاتی که داشتیم به هیچ عنوان برنامه را قطع نکردیم.

*** چرا باید بگوییم تاریخ مصرف قصه‌گویی تمام شده؟!

او در واکنش به اینکه یکسری‌ها می‌گویند تاریخ مصرف قصه‌گویی برای بچه‌های این زمان تمام شده است، اظهار می‌کند: بچه‌های الان شاید خیلی حوصله بچه‌های قدیم را نداشته باشند بچه‌های قدیم که تفریح نداشتند اما همین بچه‌های جدید یک بار قصه‌ای را از مثنوی تعریف کردم آن قدر خوششان آمد که حد نداشت، داستان طوطی و بازرگان، یا شاهنامه، اگر اینجوری وارد شویم نحوه‌ی گفتن، نحوه‌ی تعریف کردن می‌تواند تاثیر بگذارد. «شب بخیر کوچولو» فقط قصه می‌گوید ولی آنقدر خواهان دارد برای اینکه نحوه اجرا، صدا،‌ موزیکی که در آغاز برنامه است، موزیکی که در پایان برنامه است بسیار لذت‌بخش است. چرا باید بگوییم تاریخ مصرف قصه‌گویی تمام شده؟! اینگونه نیست، اگر هم خدایی نکرده. این اتفاق می‌افتد وظیفه‌ی ما بزرگترهاست که دوباره بچه‌هایمان را عادت بدهیم. دوباره با یک قصه بخوابند، حتما توی خواب به آنها آرامش بدهیم، قدیم‌ها اینطور بود. اما وقتی الان بچه را عادت بدهیم به بازی‌های خشن و تیراندازی تا صبح کابوس می‌بینند. خیلی تاثیر دارد شما بچه را با آرامش بخوابانید یا با یک فیلم خشن و اسلحه و چاقو. الان چرا بچه کوچک با تو حرف می‌زند باید بگوید اعصاب ندارم! اون موقع بچه نمی‌دانست این حرف‌ها چیست، نباید اجازه دهیم. حالا احیانا هر کسی فکر می‌کند دوران قصه‌گویی تمام شده ما بزرگترها وظیفه داریم آنها را دوباره به آن طرف سوق بدهیم.

*** همه چیز را از رادیو یاد گرفتم

او درباره چیزهایی که در این سال‌ها از رادیو یاد گرفته است، می‌گوید: من همه چیز از رادیو یاد گرفتم، اول حرمت به بزرگترها بود. دوم اینکه برای استودیو احترام خاصی قائل باشیم وقتی وارد استودیو می‌شویم فکر نمی‌کردیم که چند نفر ما رو می‌شنوند، باید این را در نظر می‌گرفتیم که پنج میلیون آدم به صدای ما گوش می‌دهند باید طوری حرف بزنی که حرفت به دل این پنج میلیون آدم بنشیند. بعضی وقت‌ها آدم در تلویزیون و رادیو حرف‌های ناصحیحی می‌شنود. اون موقع که طنز برره پخش می‌شد، خیلی بدآموزی داشت، در حال حاضر نیز در نمایش‌ها، زن و شوهرها در رادیو یا تلویزیون خیلی پرخاشگر دیده می‌شوند در صورتی که اینها همه الگو می‌شوند.

*** ای کاش جوان‌ها قدر پیشکسوتان را بدانند

وکیلی با بیان اینکه تقدیر از پیشکسوتان رادیو کار قشنگی است، خاطرنشان می‌کند: ما الان تعداد کمی باقی ماندیم، دیگر در رادیو ما انگشت‌شمار هستیم. طبیعی است که جوانترها دوست داشته باشند ماها کمرنگ‌تر شویم یعنی ناراحت نمی‌شوم، جوان‌ترها فکر کنند مثلا اگر من باشم جای چهار نفر را گرفتم چون من الان چهار سمت را انجام می‌دهم سردبیری و کارگردانی و اجرا و تهیه‌کنندگی هم می‌کنم که اگر من نباشم چهار نفر می‌آیند و هر کدام یک کاری را بر عهده می‌گیرند ولی این را می‌گویم که ممکن است این فکر را کنند که جایشان تنگ شده، طبیعی است ولی ای کاش جوان‌ها قدر همین چند نفر را بدانند و بدانند سایه آنهاست که برنامه را بالا می برد. بنابراین این چند نفر به همت آقای صوفی ماندند قدر اینها را بدانند. ای کاش جوان‌ها در هر رشته‌ای که می‌خواهند فعالیت کنند بگردند و پیشکسوت آن را پیدا کنند و از تجربیات آنها استفاده کنند اگر آنها بروند دیگر تمام است و حیف است؛ بنابر این اشکالی نمی‌بینم اگر جوانی خوشش نیاید من دیگر در رادیو باشم ولی می‌گویم آن فکر را هم نکنند که من جای چند نفر را تنگ کردم.

این گوینده پیشکسوت سپس اظهار می‌کند: من رادیو را خیلی دوست دارم و بعضی وقت‌ها می‌بینم بعضی‌ها راه را خطا می‌روند، خیلی ناراحت می‌شوم و رادیو را ترک می‌کنم به این دلیل که نه می‌توانم تحمل کنم و نه می‌توانم دخالت کنم.

وحشتم سر این است که شبکه کودک عین تلویزیون شود

وکیلی با ابراز امیدواری از اینکه اگر شبکه کودکی قرار است در رادیو راه‌اندازی شود برنامه‌هایش شبیه به هم نباشد، اظهار می کند: این شبکه باید از استودیو خارج شود و به دل جامعه برود، به روستاها و شهرها و به دل مدارس برود. من وحشتم سر این است که شبکه کودک عین تلویزیون شود و هیچ نوآوری نداشته باشد و کار نویی نشود که مخاطب را جذب کند.

یک مدتی یک دوره‌ای رادیو یک عده را وارد کرد بدون اینکه آموزش دیده باشند. الان تازه برای ورود افراد سخت‌گیری می‌کند. خیلی مراحل باید طی کنی تا وارد رادیو شوی،‌ الان خوب است که ابتدا یاد می‌دهند و بعد هم امکانات. قبلا اینگونه نبود همین که می‌دیدند صدایت خوب است دعوتت می‌کردند، ولی الان که دستشان پر است دیگر این کار را نمی‌کنند. در حال حاضر رادیو افراد را از نظر سواد، اخلاقی گزنیش می‌کند به گونه ای که باید تست بدهی و بعد کارت را شروع کنی.

*** ژاله صادقیان می‌توانست ادامه‌دهنده راه من باشد اما نماند

او در بخش پایانی صحبت‌هایش با بیان اینکه متاسفانه نتوانسته است کسی را که ادامه دهنده راه او باشد، تربیت کند، می‌گوید: مثلا خانم ژاله صادقیان از چهار سالگی پیش من بود بعد وقتی بزرگ شد تبدیل به یک مجری توانایی شد. ولی خطش عوض شد و به سراغ برنامه‌های دیگر رفت. ژاله صادقیان می‌توانست ادامه‌دهنده راه من باشد اما نماند. اعتقاد دارم باید وارد دنیای طبیعی بچه‌ها شویم. من با برنامه‌سازان جوان رقابت نمی‌کنم. بعضی وقت‌ها برنامه‌های دیگر را که نگاه می‌کنم ببینم که ما چه کار نکردیم، چه کم و کسری در برنامه‌ها داریم، وقتی می‌گویند ما برای اولین بار این کار را کردیم می‌بینم که به ما این کار را چند سال پیش تجربه کردیم یعنی عقب نیستیم.

*** شب بخیر کوچولو را صدای گرم مریم نشیبی زنده نگه داشته است

عذرا وکیلی سلام کوچولو

عذرا وکیلی با یادآوری این مطلب که شب بخیر کوچولو را صدای گرم مریم نشیبی زنده نگه داشته است، می‌افزابد: ما تا جایی که بتوانیم در برنامه‌های کودک واقعا از بچه‌های کودک استفاده کنیم، برنده‌ایم،‌ کم نیاوریم و بزرگترها را نیاوریم که ادای بچه‌های کوچک را دربیاورند. الان چهار دهه است بچه‌ها را می‌آورم وقتی بزرگتر که می‌شوند جایشان را عوض می‌کنم و کوچکترها را می‌آورم.

امیدوارم اگر یک روزی من نبودم اگر هر کسی خواست برنامه کودکی بسازد، بچه‌هایی را که مرتبط با سن برنامه هستند، انتخاب کند.

گزارش از خبرنگاران ایسنا: سهیلا شهبازی و پیوند مرزوقی

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۳۹۱-۰۸-۰۳ ۱۳:۳۰

از سال 1352 تا سال 1391 میشود 31 سال !!؟