سالها پيش گلآقا مطلبي با عنوان «مردي كه زياد ميدانست» نوشت و شايد اين تعبير ساده يكي از زيباترين تعابيري باشد كه در ارتباط با «سيدفريد قاسمي» قابل اشاره است، مردي كه شايد بتوان او را حافظهي گوياي تاريخ مطبوعات ايران دانست.
به گزارش خبرنگار رسانه خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، سيدفريد قاسمي، نويسنده و پژوهشگر تاريخ مطبوعات ايران است كه تا كنون بيش از 100 عنوان كتاب در ارتباط با مطبوعات و همچنين كتابپژوهي و لرستانشناسي منتشر كرده است. در كارنامهي مشاغل مطبوعاتي او سردبیري بیش از 14 نشریه وجود دارد.
امروز به بهانهي تولد 49 سالگي قاسمي مروري داريم بر آثار او كه در كتب مختلف خود از دورهي قاجار شرايط مطبوعات را بررسي كرده و تا دوره معاصر هم اين بررسي را ادامه داده و تا كنون كتابهايي را مانند «سرگذشت مطبوعات ایران»، «مطبوعات ایران در قرن بیستم»، «راهنماي مطبوعات ایران»، «خاطرات مطبوعاتي»، «اولینهاي مطبوعات ایران»، «خاطرات روزنامهنگاران زنداني»، «فهرستگان ارتباطات»، «چکیده مطبوعات ایران»، «تاریخ روزنامهنگاري ایران»، «مشاهیر مطبوعات ایران»، «تاریخ شفاهي مطبوعات ایران»، «رویدادهاي مطبوعاتي ایران» و دهها کتاب دیگر به رشتهي تحرير درآورده و هنوز کتابهایي با عنوانهاي «دانشنامه مطبوعات ایران»، «تاریخ مطبوعات ایران»، «فرهنگ نامآوران مطبوعات ایران»، «فهرستگان مطبوعات ایران» و «داستان مطبوعات ایران» از او در راه است.
نكتهي جالبتر اينكه در شرايطي كه دائم عنوان ميشود تيراژ كتابها در حد بالايي نيست و شايد خريدار كمي براي كتابهاي موجود در بازار وجود دارد، چندين مورد از تاليفات او در بازار كمياب و حتا ناياب است.
او چندي پيش در يادداشتي كوتاه در ارتباط با حرفهي خبرنگاري و شأن آن آورده بود: همهي ما ميدانيم خبرنگاري شغل بسيار دشواري است. از متوسط عمر طبيعي تا ميزان دستمزد و حقوق خبرنگار را هر كسي مرور كند به رنجهاي يك خبرنگار در عمر حرفهيیاش پي ميبرد. براي كاهش آلام خبرنگاران قطعا بايد سازوكار حرفهيي تعريف كنند تا امنيت شغلي و منزلت حرفهيي خبرنگاران مراعات شود. براي اينكه به اين نقطه برسند نيازمند كار كارشناسي و پژوهش است. پس از بررسيها به اين نتيجه رسيدهاند كساني هستند كه كارت خبرنگاري را براي طرح ترافيك، وام و نظاير اينها در جيب دارند كه حتا يكبار در عمر خود قدم به تحريريهي روزنامهها و خبرگزاريها نگذاشته و يك سطر خبر تنظيم نكردهاند. اين افراد راه ايجاد امكان براي خبرنگاران واقعي را بستهاند. هر فردي هم كه بخواهد كاري براي خبرنگاران انجام دهد نخست بايد جامعهي واقعي خبرنگاران را شناسايي كنند.
یونس شکرخواه نيز دربارهي او گفته است: نمیدانم اگر سیدفرید قاسمی نبود اصلا میشد ما از چیزی به نام تاریخ مطبوعات ایران حرف بزنیم یا نه؟ او نثر خاص خودش را دارد؛ هر وقت مینویسد انگار سرسختترین سرویراستار دنیاست؛ نسبت به متن خودش. سید حتا در زمانهي وبزده که متنهای لوس پفکرده خریدار دارند، اندکی از فشردهنویسی مفید دست برداشته است. او یک مینیاتوریست است برای روزنامهنگاری این دیار، استحکام، ریزنگاری و دقت، شناسهها و عوامل متنیت در آثار او هستند. انگار هر متنی برای او آخرین متن است و این خلاصهنویسی نه از سر واژه نداشتن، بلکه از سر تعهد ویژهي او به غش نداشتن در معاملهای است که باید همیشه شریفانه بین او خوانندگان آثارش برقرار باشد. او با سختکوشی پیمان بسته و دلبستهي نوشتن مانده است.
فريدون صديقي هم پيش از اين در يادداشتي دربارهي قاسمي اينگونه نوشته بود: كار سيد در برگرفتن از گنجينههاست، ورود به دالان تاريخ مطبوعات. احضار زندگان و البته مردگان و قاب كردن آنها و حتا بيدار كردن و آينه كردن آنها، تمامقد. با شناسنامه و هويت كامل. سيد تاريخ شفاهي و البته مكتوب مطبوعات است... سيد يك دهكده است.
قاسمی همچنان در عرصهي كار مطبوعاتي با جديت به پيگيري موضوع پرداخته و در کتاب «مطبوعات ايراني» خود كه يكي از آخرين تاليفات او بهشمار ميرود، برگزیدهای از مقالهها، گزارشها و یادداشتهایی را که از فروردین 1380 تا بهار 1389 در نشریات و رسانههای مختلف نوشته بود، گرد آورده است.
در این کتاب علاوه بر یادداشتها، 10 گفتوگویی که مطبوعات مختلف با این پژوهشگر خستگیناپذیر مطبوعات ایران داشتهاند هم آمده است و قاسمی در این گفتوگوها به تناوب از دغدغههای خود دربارهي مطبوعات و رسانههای مکتوب و پیشهي روزنامهنگاری سخن گفته است.
او زماني هم در قالب يادداشتي كه براي ستون «سخن ميهمان» همشهري جوان نوشته بود، در مروري كوتاه دربارهي زندگي خود گفته بود: آنچه ميخواهم در اين چند سطر برايت بنويسم، نه نصيحت است و نه پند، قصه يك زندگي است. نميدانم از جور نامادري با تو سخن بگويم يا از تلخي دوران يتيمي زودرس. از كار و تحصيل توأمان يا از فرداي نامعلوم پيش رو كودكيم. در حسرت آغوش گرم مادر گذشت و نوجوانيام با كار شبانهروزي. از جواني هم هيچ لذت نبردم، اما به روزگاران سپريشده كه مينگرم، راضيام. دلشادم كه مونسم كتاب و روزنامه و مجله شد و آنچنان غرق خواندن و نوشتن شدم كه غم زمانه از دلم زدوده شد. حدود ۴۶ كتاب (تا امروز اين عدد از 100 فزوني گرفته است)، ۴۰۰ مقاله و سردبيري ۱۲ نشريه را در كارنامهام دارم، هنوز بايد به پيش بروم، اكنون نيز احساس ميكنم خوشبختم. با توكل به خدا و پشتكار خو گرفتهام و اين دو را موثرترين عوامل پيشبرندهي زندگيام ميدانم.
انتهاي پيام
نظرات