مهدي غبرايي كه ترجمهي رماني از هاروكي موراكامي را به پايان رسانده است، رمان ديگري را از اين نويسندهي مطرح ژاپني در دست ترجمه دارد.
اين مترجم كه پيشتر چند كتاب موراكامي را ترجمه و منتشر كرده است، به خبرنگار كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، گفت: به تازگي ترجمهي رماني از موراكامي را به پايان رساندهام كه در نشر كتابسراي نيك در حال حروفچيني است و ترجمهي رمان ديگري از اين نويسنده را آغاز كردهام كه البته به دلايل مختلف تا زماني كه اين آثار مجوز نشر نگيرند، ترجيح ميدهم نامي از آنها نبرم.
او دربارهي علاقهي خود به ترجمهي آثار موراكامي گفت: موراكامي دو دسته آثار دارد كه يكي آثار شبه مستند اوست كه من خيلي سراغ آنها نميروم، اما دوست دارم ديگر آثارش را كه شامل مجموعه داستانها و رمانهايش ميشود، ترجمه و منتشر كنم.
غبرايي درباره جايگاه اين نمايسنده ژاپني در ادبيات معاصر دنيا اظهار كرد: هاروكي موراكامي از نظر من، يكي از نويسندگان مطرح و بزرگ جهان است كه ايشيگورو درباره او گفته است؛ موروكامي از يك تخيل ماليخوليايي برخوردار است و اين تخيل ماليخوليايي او منجر به خلق رمانهاي شگفتانگيزي ميشود كه در آنها جانوران حرف ميزنند و گاه در وجود انسانها حلول ميكنند و انسانها در اين رمانها رفتارهاي عجيب و غريبي دارند.
اين مترجم همچنين تأكيد كرد: براي موراكامي آدمهاي معمولي كه زندگي روزمره دارند، جذابيتي ندارند و او سراغ آدمهاي غيرعادي ميرود. در آثار او مفاهيم ازلي چون عشق، مرگ، فقدان و ... وجود دارد. اما آن چيزي كه من را بيشتر از همه به آثار اين نويسنده جلب ميكند، اين است كه زير همه ناكاميهاي زندگي، نواي شادي و زندگي در آثار او غلبه دارد؛ براي همين فكر ميكنم آثار او مرا به شكلي اسير كرده كه نميتوانم از اين آثار دل بكنم و تا آنجا كه بتوانم آثار اين نويسنده را ترجمه و منتشر ميكنم.
غبرايي درباره اين بحث كه موراكامي كمي از فرهنگ ژاپن فاصله گرفته است، گفت: من به عنوان خواننده آثار موراكامي، معتقدم او از فرهنگ غرب در آثارش به سرشاري استفاده ميكند و در آثار او موسيقي غربي خصوصا جاز حضور دارد و ادبيات غرب در آثارش ارجاع داده ميشود و نويسندگاني چون فيتز جرالد، كارور، سالينجر و ديگران در آثار او هستند. اما او در عين حال در آثارش از فرهنگ ژاپني كه به نوع غريبي با فرهنگي غربي عجين شده، استفاده ميكند. آثار اين نويسنده از هر دو فرهنگ برخوردار است و هيچيك در آثار او غلبه ندارد.
او سپس با مقايسه آثار موراكامي با آثار ديگر نويسندگان ژاپني گفت: برعكس نويسندگاني چون يوكيو ميشيما يا قديميتر از او رينوسكه آكوتاگاوا يا كاباواتا كه آثارشان مشحون از فرهنگ ژاپني است، تا آنجا كه خواننده عادي نميتواند با اين آثار ارتباط برقرار كند، نويسندگان ژاپني چون موراكامي كه پرآوازه شدهاند، در آثارشان آميزش دو فرهنگ ديده ميشود و دليل جذب مخاطبان در آمريكا، اروپا و حتا ايران و كشورهاي عربي، حضور فرهنگ شرق در كنار فرهنگ غرب است. موراكامي از «هزار و يك شب» بسيار استفاده ميكند و «كافكا در كرانه»ي او داستان در داستان است. او از افسانههاي ژاپني استفاده ميكند؛ اما كسي چون ايشيگورو چون مقيم ژاپن نيست، كمتر به فرهنگ ژاپن ميپردازد و حتا بخشي از داستانهايش در انگلستان ميگذرد. اما كمتر كسي درباره او ميگويد كه از فرهنگ ژاپني فاصله گرفته است.
اين مترجم درباره احتمال دريافت نوبل ادبي از سوي موراكامي عنوان كرد: با توجه به اينكه ما در 20-30 سال اخير از بخش عمدهاي از جريانهاي ادبي جهان در كشورمان بيخبر هستيم، پيشبيني اينكه چه كسي نوبل را خواهد گرفت، براي ما دشوار است. اما موراكامي از نويسندگان مطرحي است كه شانس برنده شدن در اين جايزه را دارد؛ ولي نوبل ملاحظات ديگري را نيز درنظر دارد و از آنجا كه تا كنون دو نويسنده ژاپني نوبل ادبي گرفتهاند، شايد امسال شاعران و نويسندگان ديگري از كشورهاي ديگر برنده اين جايزه شوند.
انتهاي پيام


نظرات