انجمن اسلامي دانشكده فني دانشگاه تهران نشست همانديشي با موضوع انقلاب فرهنگي و مساله اسلامي كردن علم را در آمفيتئاتر اين دانشكده با حضور صادق زيباكلام و ابراهيم فياض برگزار كرد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، ابراهيم فياض ـ عضو هيات علمي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران ـ در آغاز اين نشست در پاسخ به سوال مجري برنامه در مورد انقلاب فرهنگي و ماهيت آن اظهار كرد: در مورد انقلاب فرهنگي بسياري معتقدند كه اگر گروههاي چپ در دانشگاه سازماندهي نميكردند، شايد اصلا تعطيلي دانشگاه هم اتفاق نميافتاد.
وي در مورد وجود انقلاب فرهنگي در جريان انقلاب اظهار كرد: در مورد انقلاب فرهنگي اعتقاد من اين است كه هنوز هم در شوراي عالي انقلاب فرهنگي خبري نيست زيرا انقلاب فرهنگي نياز به چارچوب و تئوري دارد كه آن را نميبينم.
اين استاد دانشگاه خاطرنشان كرد: انقلاب فرهنگي نياز به تعريف مقصد دارد. همچنين بحثهايي در مورد اسلاميكردن دانشگاه وجود دارد. سوال من اين است كه اسلاميكردن يعني چه؟
فياض ادامه داد: مصيبت ما همواره اين بوده است كه افراد متخصص در راس انقلاب فرهنگي حضور نداشتهاند. من بعد از اين همه مدت هنوز هم نفهميدم كه انقلاب فرهنگي چه بود و چه شد. سوال من در ابتدا اين است كه مختصات فرهنگي ما چيست؟ اول بايد مساله مختصات فرهنگي را روشن كنيم بعد مشخص كنيم كه فرهنگ آرماني ما كدام است و براي رسيدن از فرهنگ واقعي به فرهنگ آرماني عقلانيت ميخواهيم.
در ادامه صادق زيباكلام ـ عضو هيات علمي دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران ـ در مورد پديده انقلاب فرهنگي اظهار كرد: مساله انقلاب فرهنگي اولين بار اواخر سال 58 و اوايل سال 59 مطرح شد و به صورت جدي منجر به بسته شدن دانشگاهها در تيرماه سال 59 شد. تعطيلي دانشگاهها سه سال براي انجام انقلاب فرهنگي ادامه داشت. در مورد انقلاب فرهنگي ذكر اين نكته مهم است كه چه جريانهايي در ايجاد انقلاب فرهنگي دخيل بودهاند.
وي افزود: سه جريان در سير وقوع انقلاب فرهنگي حضور داشتند؛ اگرچه اهداف متفاوتي را دنبال ميكردند اما در مورد لزوم انقلاب فرهنگي و بستن دانشگاهها اتفاق نظر داشتند. جريان اول، شماري از صاحبنظران تحصيلكرده در رشتههاي فني بودند كه در دهههاي 60 و 70 ميلادي تحت تاثير بحثهايي تحت عنوان تكنولوژي مناسب قرار داشتند. بحث تكنولوژي مناسب اين مساله را مطرح ميكرد كه آنچه در جهان سوم آموخته ميشود، مناسب وضعيت صنايع در جهان سوم نيست. در واقع آموزش در جهان سوم متخصصان را براي صنايع پيشرفته غربي آماده ميكند. يك عده طرفداران محيط زيست و امثال آنها اين بحث را مطرح كردهاند كه آموزش در جهان سوم بايد مرتبط با جريان توسعه در اين كشورها باشد و دنبالهروهاي اين تفكر در ايران معتقد به ايجاد انقلاب فرهنگي بودند. گروه دوم عدهاي بودند كه اعتقادشان بر اين مساله بود كه 98 و نيم درصد مردم ايران خواهان نظام اسلامي شدهاند و در رفراندوم به جمهوري اسلامي راي دادهاند، بنابراين در دانشگاهها گروههايي كه رسما جمهوري اسلامي را قبول ندارند، قابل قبول نيستند و بايد حذف شوند. اين گروه بيشتر از گروه اول در داخل و بيرون دانشگاه فعال بودند. گروه سومي هم از معتقدان به لزوم انقلاب فرهنگي وجود داشت كه معتقد بودند بحث اين نيست كه اسلامگرايي چقدر راي آورده است، بلكه به عنوان مسلمان ما به دنبال اين هستيم كه تفكرات اسلام را در دانشگاهها آموزش دهيم. طبيعي است كه عمده بحث اين افراد، متوجه علوم انساني بود. اينها كارشان را با چند سوال آغاز ميكردند كه اهم آنها عبارت بود از اينكه آيا اسلام در مورد انسان، جامعه، اقتصاد، اخلاق، حقوق و مانند آن نظري ندارد؟ به عقيده اين گروه اسلام در مورد همه اين موارد و بيش از آن هم نظرياتي را داشت كه بايد در دانشگاه تدريس ميشد. اين گروه اساسيترين جريان حامي انقلاب فرهنگي بودند.
اين استاد دانشگاه اظهار كرد: در همان ابتدا شوراي انقلاب از گروههايي مانند پيكار كه در دانشگاهها حضور فعال داشتند، خواست كه دانشگاهها را ترك كنند اما اين گروهها تسليم نشدند بنابراين درگيريهايي ايجاد شد. بنيصدر كه در آن زمان رييسجمهور بود، به اين گروهها مهلت داد و گفت كه اگر گروهها دانشگاهها را ترك نكنند، ما، مردم، حزبالله و... ميآيند. بعد از اين جريان امام پنج نفر را طي حكمي مامور انجام انقلاب فرهنگي كرد كه اين پنج نفر عبارت بودند از سروش، جلالالدين فارسي، علي شريعتمداري، شمس آل احمد و رباني املشي. طي مدت كوتاهي در تيرماه تمام امتحانات برگزار شد و بعد از آن دانشگاه بسته و خوابگاهها بسته و همه چيز به حالت تعليق در آمد.
فياض در ادامه بحث خود در مورد انقلاب فرهنگي گفت: دانشگاه اسلامي وجود داشته است كه امثال غزالي و بوعلي از آن آمدهاند. در قرون سوم تا ششم هجري، به تصديق مستشرقين، دانشگاه اسلامي وجود داشته است. سوال اين است كه در دنياي امروز آيا وجود چنين هويتي قابل تصور است يا نه.
زيباكلام در ادامه تشريح سير تاريخي انقلاب فرهنگي گفت: با تعطيل شدن دانشگاهها، همان سه گروه كه مدعي لزوم انقلاب فرهنگي بودند، كار را ادامه دادند. موفقترين گروه در اين جريان، گروه دوم بود؛ يعني اسلامگراها كه معتقد بودند كسي كه موافق ما نيست، نبايد در دانشگاه حضور داشته باشد و ناموفقترين آنها گروه اول بودند.
اين استاد دانشگاه اظهار كرد: گروه سوم نيز با همه وجود تلاش خود را براي اسلاميكردن دانشگاه انجام داد. در ستادي كه به نام ستاد انقلاب فرهنگي ايجاد شده بود، كميتههايي براي هر يك از رشتهها تعريف شد كه اعضاي آن شماري از اساتيد مورد تاييد و عدهاي از دانشجويان متدين انجمنهاي اسلامي بودند. كار اين افراد اين بود كه برنامه رشتههاي تحصيلي را اسلامي كنند.
وي خاطرنشان كرد: در مورد رشتههاي فني و پايه اصولا بحثي وجود نداشت. بحث اصلي در گروههاي علوم انساني اتفاق ميافتاد. در گروه علوم سياسي، علوم اجتماعي، روابط بينالملل، روانشناسي، اقتصاد و مانند آن جلسات زيادي تشكيل شد اما كار پيش نميرفت. به تدريج بحث باز كردن دانشگاهها مطرح شد چون گروههاي علوم انساني مدام با هم بحث ميكردند اما هيچ نتيجه عملي از بحثهاي آنها حاصل نميشد و اين در شرايطي بود كه همه گروههاي پايه براي بازگشايي دانشگاهها آماده بودند.
زيباكلام يادآور شد: در اين شرايط دانشجويان هم شروع به اعتراض كردند زيرا معتقد بودند اتفاقي كه بايد در قالب انقلاب فرهنگي در رشتههاي علوم انساني ميافتاد، نيفتاده است. دانشجويان ميگفتند كه ما به دنبال تغيير اساسي بوديم.
وي اظهار كرد: در آن شرايط اين بحثها مدام در مطبوعات منعكس ميشد و يكسري در پي آن شروع كردند به مطرح كردن اين مساله كه اسلام و حوزه علميه، چيزي براي ارائه ندارند. در اين زمان مرحوم فاكر يكي از افرادي بود كه سخنرانيهاي متعددي انجام داد و براي جلوگيري از تبديل شدن اين مساله به ضد تبليغ اقداماتي صورت داد. در اين شرايط آقاي هاشمي درخواست باز شدن دانشگاهها را با امام (ره) مطرح كرد كه با آن موافقت شد.
در ادامه اين جلسه همانديشي، فياض اظهار كرد: در آلمان عدهاي معتقدند كه اساسا علوم انساني غير ديني وجود ندارد چون تصور ميكنند كه مهمترين عنصر فرهنگ، جهانپديداري آن است كه در ايران به اشتباه به پديدارشناسي ترجمه شده است اما به هرحال مهمترين عنصر اين جهانپديداري، عنصر دين است.
وي ادامه داد: تاكيد من بر اين است كه اگر چارچوب علوم انساني مشخص نباشد، ما در علوم فني و پايه هم به مشكل بر ميخوريم.
انتهاي پيام
نظرات