امروز (جمعه، اول ارديبهشتماه) سالروز تولد پنجاهودوسالگي اسدلله امرايي است.
اين مترجم در گفتوگويي با خبرنگار ادبيات خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) به مناسبت سالگرد تولدش عنوان كرد: سال 1339 در شهرري به دنيا آمدم. كودكي را در شهرري گذراندم و بعدها به محلهي خزانهي بخارايي كه آن زمان خزانهي فرحآباد نام داشت، آمديم و سپس به محلهي نازيآباد نقل مكان كرديم. دوران دبيرستان را در اين محله سپري كردم و در همين دوره بود كه علاقهام نسبت به نوشتن شكل گرفت.
او در ادامه افزود: اولين نوشتهام را سال 1354 در دوران دبيرستان نوشتم كه يك داستان كوتاه دربارهي فرد معتادي بود كه كنار جوي آب نشسته بود و سيگاري در دستش داشت. او در حال خماري كشيدن مرتب خم ميشد؛ ولي هر بار قبل از خوردن سرش به زمين، دوباره به حالت قبلي بازميگشت؛ ولي قدرت اين را نداشت كه سيگار را به لبش بگذارد. در همين سال معلمي به نام مهيار داشتم كه بعد از اينكه اين داستان در بين دبيرستانهاي منطقه برنده شد، آن را در مجلهي «پيك» آموزش و پرورش منتشر كرد كه در مسابقهي آموزش و پرورش برنده شد و من جايزهي سفر به اردوي رامسر را براي نوشتن اين داستان كوتاه گرفتم. بعد از آن نيز آرام آرام كار كردم و به نويسندگي و نويسندگان علاقهمند شدم.
امرايي گفت: بعد از اتمام دوران دبيرستان براي ادامهي تحصيل، رشتهي ادبيات انگليسي را انتخاب كردم و به مدرسهي عالي پارس رفتم كه بعد از انقلاب، نامش به مجتمع ادبيات و زبانهاي خارجي تغيير يافت و در حال حاضر هم به دانشگاه علامه طباطبايي تبديل شده است. كارهاي ديگري مانند تدريس را هم در كنار علاقه به ترجمه انجام دادهام؛ ولي بيشتر به ترجمه روي آوردم. در طول اين سالها با نشريات زيادي همكاري كردهام كه از جملهي آنها گردون، روزگار ، سروش، كارنامه، تكاپو، گلستان و بسياري ديگر از مجلات بودهاند.
اين مترجم دربارهي اولين ترجمهاي كه به صورت كتاب منتشر كرده است، گفت: اولين كار ترجمهييام مجموعهي داستان «خوشخنده» بود كه نويسندگان آن مجموعهاي از نويسندگان مختلف بودند. اين كتاب را سال 68 نشر نجوا منتشر كرد. بعد از آن مجموعهي سهجلدي «ما يك نفريم»، «آدمبرفي» و «تلخ عين عسل» را منتشر كردم. اين مجموعه نيز نوشتهي نويسندگان مختلفي بود كه آثارشان را قبلا ترجمه كرده بودم و در اين سه جلد جمعآوري كردم. همچنين رمان «كوري» نوشتهي ژوزه ساراماگو، «ظلمت در نيمروز» نوشتهي آرتور كستلر، «راههاي ميانبر»، «هر وقت كارم داشتي، تلفن كن» و «كليساي جامع» نوشتهي ريموند كارور، مجموعهي داستانهايي دربارهي زنان با عنوان «عطر پنهان دريا» و مجموعهي سهجلدي «دليله» را ترجمه و منتشر كردم.
او در ادامه افزود: همچنين يك رمان كوتاه را به نام «خانهي خيابان مانگو» نوشتهي ساندرا سينسروس منتشر كردم و مجموعهي داستاني پنججلدي از نويسندگان پنج قاره را با نامهاي «زن وسطي»، «مردي كه كشتمش»، «مرد در بند»، «زن و شوهر واقعي» و «خانهي روبرويي» ترجمه و منتشر كردم. سپس مجموعهاي سهجلدي نوشتهي ايزابل آلنده با عنوانهاي «شهر جانوران»، «سرزمين اژدهاي جانوران طلايي» و «جنگل كوتولهها»، همچنين 50 داستان كوتاه از نويسندههاي آمريكاي لاتين با نام «برج بلور» و رماني به نام «لائورا دياس» نوشتهي كارلوس فوئنتس را ترجمه و منتشر كردم، به همراه كتابهايي ديگر.
امرايي دربارهي انتخاب كتابها براي ترجمه عنوان كرد: معمولا كتابي را كه دوست داشته باشم، انتخاب ميكنم، آن را ميخوانم و اگر از آن خوشم بيايد، آن را ترجمه ميكنم. حتا در طول سالها كارهايي بودهاند كه به من سفارش شدهاند؛ اما چون از آنها خوشم نيامده، آنها را ترجمه نكردهام. البته چند كار سفارشي هم ترجمه كردم. مانند يكسري از آثار نويسندگان ايراني مثل كارهاي حسين سناپور و يا يكي از داستانهاي ميترا الياتي و تعدادي ديگر .
او سپس دربارهي نقش ترجمه در ادبيات عنوان كرد: به قول بنفشه حجازي، مترجمها سپاه صلح هستند و ميخواهند دنيا را از طريق ادبيات به هم وصل كنند.
امرايي دربارهي تعداد زياد آثار ترجمهيي از ادبيات ديگر كشورها به زبان فارسي، گفت: يكي از دلايل روي آوردن به ترجمهي كتابها از سوي مترجمان ايراني اين است كه زبان فارسي گويشور نيست و تعداد كساني كه در دنيا بتوانند به زبان فارسي سخن بگويند يا بخوانند، كم است. در ضمن در دنيا آثار بسيار زيادي در فضاي ادبيات توليد ميشود كه همين امر سبب ميشود مترجمان به سمت ترجمهي آنها بروند.
او دربارهي مترجمان خوبي كه كتابهايي از زبانهاي ديگر به زبان فارسي ترجمه كردهاند، نيز گفت: محمد قاضي، ابراهيم يونسي، نجف دريابندري، عزتالله فولادوند، عبدالله كوثري، مهدي غبرايي و كاوه ميرعباسي از مترجمان خوب پيشكسوت هستند. همچنين مترجماني مانند شيوا مقانلو، علي عبداللهي، مژده دقيقي، مهشيد ميرمعزي و مهسا ملكمرزبان از مترجمان خوب جوان هستند.
اين مترجم دربارهي اينكه يك مترجم براي ترجمهي اثري ادبي از زباني به زبان ديگر بايد چه اصولي را رعايت كند، گفت: در وهلهي اول، هر مترجمي بايد به زبان مقصد تسلط داشته باشد و سپس به زبان مبدأ. او بايد نحو و ساختار اين زبانها را همراه با فرهنگ آنها را بشناسد؛ وگرنه به راحتي ميتواند دچار اشتباه شود و مثلا كلمهي پا را چشم ترجمه كند. بنابراين مترجم بايد ابتدا متن را بخواند، آن را بفهمد و درك كند و سپس آن را به خوبي ترجمه كند.
او در ادامه دربارهي استقبال مخاطبان از ترجمههايش عنوان كرد: از اينكه ميبينم كتابهايي كه ترجمه كردهام، مورد استقبال و علاقهي مخاطبان قرار ميگيرد، خشنود هستم و همين امر برايم مايهي دلگرمي است.
امرايي در پايان عنوان كرد: تنها كتابي كه در طول اين سالها ترجمه كردهام؛ ولي فروش خوبي نداشته، كتابي با موضوع مصالح ملي نوشتهي هوشنگ اميراحمدي با عنوان «جزاير خرد، سياستهاي كلان» بود. اين كتاب را هوشنگ اميراحمدي گردآوري كرده و با چهار مقالهي مستدل از آرشيو اسناد همان كشورهايي كه در رابطه با نام خليج فارس و مالكيت جزاير سهگانهي ايران شبهه ايجاد كردهاند، درآورده است. اين كتاب را سال 1383 ترجمه كردهام كه آن را انتشارات كتابسراي تنديس در 3000 نسخه منتشر كرد؛ ولي تا به حال خوب ديده نشده است.
انتهاي پيام


نظرات