• چهارشنبه / ۲۱ خرداد ۱۳۸۲ / ۱۳:۵۶
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8203-09257
  • خبرنگار : 71157

رباب تمدن: از شعر و مبارزه تا سراي سالمندان سپيده ساماني از بيمار اميدوار تخت چهل مي‌گويد

رباب تمدن: از شعر و مبارزه تا سراي سالمندان
سپيده ساماني از بيمار اميدوار تخت چهل مي‌گويد
«هر چند كه دست بسته و پا به گلم از روي تمام دوستداران خجلم گويند كه بي‌دواست دردم، ليكن بيمار اميدوار تخت چهلم» اين شعر، از سروده‌هاي “رباب تمدن” شاعر مبارز سال‌هاي پيش از پيروزي انقلاب و بيمار بستري امروز در سراي سالمندان نيكان است. به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، رباب تمدن در آبان‌ماه سال 1307 شمسي در جهرم متولد شد و تحصيلات خود را در اين شهرستان به پايان برد. «سپيده ساماني» كه خود از شاعران غزلسراي معاصر است و تنها فرزند رباب تمدن، در شناخت‌نامه مادرش مي‌نويسد: رباب، تحصيلاتش را در جهرم به پايان برد و از سال 1328 به فعاليت بر ضد نظام سلطنتي كشيده شد. او كه از مدت‌ها پيش به طنز سياسي - اجتماعي روي آورده بود، پس از انتشار روزنامه «چلنگر» همكاري خود را با آن آغاز كرد و با نام‌هاي مستعار “دوشيزه رباب. ت” و “دوشيزه ر. اميدوار“ ‌به چاپ اشعار خود پرداخت. به سبب انديشه‌هاي ضدسلطه بعد از كودتاي 28 مرداد 1332 تحت پيگرد مقامات امنيتي قرار گرفته ، مدتي در جهرم و لار در اختفا به سر مي‌برد. ساماني درباره‌ي آشنايي تمدن با خليل ساماني (موج) مي‌نويسد: در سال 1334 در جهرم نامه‌اي از “موج“ شاعر معاصر كه سرپرستي قسمت ادبي بعضي از مجلات را عهده‌دار بود، به دستش رسيد و مكاتبات آنها آغاز شد. از سال 1328 با آثار يكديگر در مجلات و روزنامه‌ها آشنا شده بودند، اما براي نخستين بار در تهران يكديگر را ملاقات و در پنجم مردادماه سال 1336 با هم ازدواج كردند. از همان زمان بناي “انجمن ادبي صائب” كه به همت “موج“ همه هفته در روزهاي جمعه تشكيل مي‌شد، طراحي و پي‌ريزي شد و نشريه‌ي ماهنامه اين انجمن با نام “باغ صائب” تا زمان حيات همسر رباب، يعني تا مردادماه 1360 انتشار يافت. اما رباب تمدن در سال 1348 به بيماري M.S دچار شد. در اين شناخت‌نامه همچنين آمده است: يك دست و پاي او سنگين و سست شد و پس از مدتي دست و پاي ديگرش هم از كار ماند و ناچار، در سال 1357 روي صندلي چرخدار نشست. البته در سال 1353 به مدت شش ماه براي معالجه به پاريس رفت و در آنجا بستري شد؛ اما درمان مؤثر واقع نشد. ”پيام مادر ايران به مادر فلسطيني” از سروده‌هاي رباب در دوران اقامتش در پاريس است. خليل ساماني در سال 1360 به علت حمله‌ي قلبي درگذشت و سپيده ساماني كه سالها از مادرش نگهداري كرده بود، به علت بروز مشكلاتي در سلامتي‌اش و با اصرار خود تمدن، در زمستان سال 1364 او را در سراي سالمندان نيكان تهران بستري كرد. «رباب افتاده‌ام در دست گوهرناشناساني // كه نشناسند قدر گوهر يكدانه‌ي ما را» اكنون پس از گذشت 18 سال، تابلويي با اين مضمون، بالاي همان تخت شماره‌ي چهل به ديوار است و “رباب تمدن“ بي‌حركت و بي‌صدا، برتخت. راديويي در كنارش دارد كه به گفته‌ي دخترش - سپيده ساماني - هر روز اخبار را از طريق آن پي‌گيري مي‌كند و حتا در جريان دو لايحه‌ي اخير اختيارات رييس جمهور خاتمي هم هست. سپيده ساماني در ديداري كه چند روز پيش اعضاي بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) با رباب تمدن انجام دادند، به ارايه‌ي توضيحاتي درباره‌ي فعاليت‌هاي اجتماعي - سياسي و ادبي او پرداخت. وي با تاكيد بر شخصيت اجتماعي و مبارزاتي رباب تمدن گفت: در واقع چون در كتاب “شبيخون“ (مجموعه اشعار رباب تمدن كه توسط سپيده ساماني گردآوري شده است) كمتر به اين مساله اشاره شده، در اينجا خاطر نشان مي‌كنم كه آنچه بسيار اهميت دارد، همين شخصيت رباب است. او در شهر خودش - جهرم - يك فرد سرشناس و استثنايي محسوب مي‌شد و مبارزه عليه ظلم، بي‌عدالتي و به‌دست آوردن حقوق زنان، كارگران و مردم، برايش اهميت زيادي داشت. ساماني افزود: رباب از سال 1348 به بعد، مبارزات پنهاني را در پيش گرفته بود و به تمام گروه‌هاي سياسي مبارز كمك مي‌كرد و تنها چيزي كه برايش اهميت داشت، مبارزه با شاه بود. از جمله گروههايي كه با آنها همكاري مي‌كرد، هواداران شريعتي بودند، كه كتابهاي دكتر را مي‌آوردند و در منزل ما پنهان مي‌كردند. اتفاقا در همان زمان منزل ما لو رفت و ساواك مرتب مي‌آ‌مد بازجويي و هر روز چيز تازه‌اي پيدا مي‌كرد. وي ادامه داد: از رباب خواستند كه براي بازجويي برود؛ اما او به دليل بيماري نرفت و در نتيجه ”منوچهري” ـ شكنجه‌گر معروف ساواك ـ به منزل ما آمد و بازجويي كرد. اما او با شجاعت تمام صحبت مي‌كرد؛ براي نمونه وقتي منوچهري موقع رفتن از ايجاد مزاحمت عذرخواهي مي‌كرد، رباب پاسخ داد كه اين كار مزاحمت نيست؛ مزاحمت اين است كه مردم را با اتو و سرب داغ و ... شكنجه مي‌كنيد. ساماني با اشاره به جسارت رباب تمدن در مبارزه عنوان كرد: اين اتفاق‌ها به حدود سال 52 برمي‌گردد كه كمتر مبارزه‌ي سياسي در كار بود و رژيم شاه در اوج قدرت قرار داشت. آن موقع كتاب‌هايي را از ما گرفته بودند كه هر كس را به مناسبت هر جلد آن‌ها 10 سال زندان مي‌بردند؛ اما رباب سر نترسي داشت؛ حتا بعدها او را متهم كردند به اينكه رابط بين چريك‌هاي فدايي و مجاهدين است؛ درحاليكه اينگونه نبود. سپيده ساماني گفت: مبارزات رباب تمدن ادامه داشت تا زماني كه انقلاب شد؛ آن موقع روي صندلي چرخدار مي‌نشست. در روز بيست دوم بهمن، يكي از اقوام آمد و او را با ماشين برديم تا اتفاقات آن روز را ببيند. تنها آرزويش سرنگوني رژيم شاه بود. در روزنامه‌ي طنز آن زمان شعر مي‌نوشت و حتا اوايل انقلاب به دولت موقت انتقاد مي‌كرد؛ تا اينكه ديگر بيماريش سخت شد. وي سپس با اشاره به توجه رباب تمدن به حقوق زنان و سرودن اشعاري با اين مضمون متذكر شد: در آن زمان، زنان امكان رشد و شكوفايي و زمينه‌هاي فرهنگي و اجتماعي را نداشتند، اما رباب حتا عليه پدرش شعر مي‌گفت و در مجلات چاپ مي‌كرد. او عضو سازمان‌هاي زنان بود و شعرهاي خيلي تندي در اين زمينه دارد. حتا در جمعي هم كه وزير فرهنگ آن زمان حضور داشت، اشعارش را مي‌خواند و البته بعدا به او ايراد مي‌گرفتند. ساماني تاكيد كرد: زنان را نه تنها در ايران، بلكه در تمام دنيا عقب نگه داشته‌اند. اما رباب يك مبارز بين‌المللي بود كه حتا در شهر عقب‌افتاده‌ي جهرم آن سال‌ها، جشن روز بين‌المللي زنان را برگزار مي‌كرد و براي 17 مارس شعر دارد. شعر رباب، نوعي شعر عريان و شعارگونه است و من كمتر نظير آن را ديده‌ام. شعر او پرخاشجو، انتقادي، اجتماعي و محكم است و انگار بايد در ميتينگي خوانده شود. وي درباره‌ي زبان شعري رباب تمدن نيز اظهار كرد: جايي كه او شعر غيرسياسي، مادرانه و غنايي مي‌گويد و در واقع احساس شخصي‌اش غلبه دارد، زبانش عاميانه است؛ اما وقتي شعر حماسي و انقلابي مي‌گويد، ديگر زبانش به اين صورت نيست. ساماني درباره‌ي اينكه به اعتقاد برخي، پرداختن به موضوعات سياسي به شعر لطمه مي‌زند، خاطرنشان كرد: سياست و مبارزه با شعر و شخصيت رباب يكي است و تفاوتي ندارد. شايد بگويم او اگر مبارز نبود، شاعر هم نمي‌شد و اينكه بعضي مثلا شعر سياوش كسرايي را به خاطر سياسي بودن آن زير سوال مي‌برند، مساله درستي نيست. اگر هم بعضي اشعار كسرايي چندان خوب نيست، ربطي به سياسي بودن آنها ندارد، بلكه به نظرم سبك آخر او چندان جالب نبود. اتفاقا كسرايي در اشعارش بسيار صادق بود. وي در ادامه تصريح كرد: رباب اصلا در خط نامدار شدن نبود؛ آنچه مهم است برجسته بودن كتاب اوست و به عقيده‌ي من اگر در 60 سال اخير تا زمان بيمار شدنش، پنج شاعر برجسته‌ي زن داشته باشيم، رباب حتما يكي از آنهاست. البته حافظ هم شاعري است كه در صد سال اخير شناخته شده و سهراب سپهري هم تا زماني كه مرد، چندان شناخته شده نبود. براي هنرمند، نامدار شدن مهم نيست و كار خوب و ارزشمند پنهان نمي‌ماند. وي درباره‌ي چگونگي شعر گفتن رباب تمدن بعد از بيماري، گفت: تا چند سال شعر مي‌گفت و من مي‌نوشتم، اما ديگر مدتي است كه نمي‌تواند بگويد. درواقع كسي كه قادر به صحبت كردن نباشد، شعر گفتن هم برايش غيرممكن مي‌شود؛ اما او هميشه اميدوار است و اميد يكي از خصوصيات شعر و زندگي ‌اوست. ساماني همچنين درباره‌ي پدرش خليل ساماني (موج) عنوان كرد: او نيز مبارز بود و سه سال در زندان بود. مانند رباب هيچگونه انعطاف پذيري نداشت و مبارز سرسختي بود؛ تا جايي كه جلسات ادبي “انجمن صائب” را كه پايه‌گذارش بود، به خاطر اين احتمال كه ممكن است بگويند در روز ششم بهمن برنامه داشته باشد، متوقف كرد. او با اشاره به شعر موج يادآور شد: موج در غزلسرايي كاملا صاحب سبك بود و قالب‌هايي چون قطعه و قصيده را هم ترجمه كرد و بخصوص در بعضي قصايد انتقادي، تبحر خاصي داشت؛ اما متاسفانه شعرش اصلا شناخته نشده و اين هم تقصير من است، چراكه ديوانش را چاپ نكرده‌ام. البته چند جلسه‌ي بزرگداشت برايش برگزار كرده‌ام، اما جمع كردن ديوان و البته از طرفي چاپ آن، بسيار مشكل است. زيرا مثلا كتاب خود من دو سال است كه در وزارت ارشاد توقيف است. سپيده ساماني همچنين در اين ديدار يكي از سروده‌هاي رباب تمدن را كه در بهار سال 1339 سروده شده است، خواند: خالي زمرغ حق شده صحن چمن چرا؟ اين باغ و راغ، مسكن زاغ و زغن چرا؟ صياد دل‌سياهي اگر گرم صيد نيست از خون بلبلان شده سرخ اين چمن چرا؟ چون سومنات ملك ز بت‌هاي فتنه شد همچون خليل نيست يكي بت‌شكن چرا؟ مرد وطن ز حال وطن از چه غافل است؟ فرياد “اي وطن“ به لب بي‌وطن چرا؟ كمتر دم از نژاد سپيد و سياه زن! دل باختن به سفسطه‌هاي كهن چرا؟ اين ما و من نتيجه‌ي بيگانگي بود در جمع يكدلان سخن از ما و من چرا؟ زن از حقوق خود ز چه رو بهره‌مند نيست؟ اينجا ز حق خويش بدوزم دهن چرا؟! قانون ما نداده اگر برتري به مرد حاكم به زندگاني خود نيست زن چرا؟ بسته‌ست اوستاد سخن لب ز گفت‌وگوي خاموش شو “رباب” بيان سخن چرا؟ انتهاي پيام
  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha