• یکشنبه / ۶ بهمن ۱۳۸۱ / ۱۰:۵۷
  • دسته‌بندی: سینما و تئاتر
  • کد خبر: 8111-01129
  • منبع : مطبوعات

معرفي فيلم‌هاي خارجي شركت كننده در بخش مسابقه‌ي بين‌الملل بيست‌و يكمين جشنواره‌ي فيلم فجر

به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران ، معرفي فيلم‌هاي شركت كننده در بخش مسابقه‌ي بين‌الملل بيست‌و يكمين جشنواره‌ي فيلم فجر به شرح ذيل است: "اخبار كشتيراني"THE SHIPPING NEWS شناسنامه فيلم: كارگردان: لاسه هالستروم، فيلمنامه نويس: رابرت جاكوب، تهيه كننده: اروين وينكلر، ليندا گلداشتاين نولتون، لسلي هالوران، جاناتان دي كرين، بازيگران: كوين اسپيسي، جوليان مور، كيت بلانشت، جودي دنچ، اسكات گلن، محصول 2001 آمريكا. خلاصه داشتان: كيويل، زندگي مشترك ناموفقي را با نپال، زني بي قيد كه حتي تصميم داشته تنها دخترشان را بفروشد، تجربه كرده است. كيويل به عنوان تنها سرپرست فرزندش تصميم مي‌گيرد به زادگاهش نيوفاوندلند، برود جايي كه زندگي نيز چوب آب و هوايي است: سرد و جشن. آنجا نزد عمه‌اش مي‌رود كه سالها از او بي خبر بوده است. كيويل، در نشريه‌اي به نام پرنده گامي مشغول به كار مي‌شود و مسووليت ستون خبرهاي كشتيراني را به عهده مي‌گيرد. كم كم گزارش‌هاي او علاقه منداني پيدا مي‌كند. با زني به نام ويوي، كه او نيز زني تنهاست و با تنها فرزندش زندگي مي‌كند، آشنا مي‌شود، حضور ويوي، آموختن برخي از كارهاي دريانوردي و ماهي گيري زندگي جديدي را براي او مي‌سازند. اما از سويي ديگر عمه كه مشغول كسب و كار موفقي است، با حادثه‌اي مربوط به دروان كودكي‌اش كه به پدر كيويل نيز مربوط بوده روبه رو مي‌شود. درباره كارگردان: يكي از مشهورترين سينماگران سوئد، لاسه هالسترم است كه براي تماشاگران با فيلم‌هايي مانند زندگي من به عنوان يك سگ و گيلبرت گريب چي مي‌خوره شناخته شده است او پسر يك فيلم ساز آماتور است كه در سال 1946 در استكهلم بدنيا آمد. فعاليت حرفه‌اش را در دبيرستان آغاز كرد. فيلمي كوتاه با همكاري گروهي از دوستانش، راجع به همكلاسي‌هايشان، كه گروهي موسيقي را تشكيل داده بودند، ساخت. اين فيلم در تلويزيون سوئد نمايش داده شد. هالسترم بعد از دبيرستان به همكاري با تلويويون ادامه داد. فيلم تلويزيوني‌اش ”ايا بايد به خانه من برويم يا خانه شما يا هر كدام تنها بمانيم؟” كه فيلمي درباره جوانان سوئد بود به او كمك كرد تا بتواند اولين فيلم داستاني‌اش را كارگرداني كند اولين فيلم داستاني‌اش درامي عاشقانه به نام ”يك پسر و يك دختر” بود كه در سال 1975 كارگرداني نمود، بعد از آن چند كمدي ملودرام ساخت. اما در سال 1985 با فيلم ”زندگي‌ام به عنوان يك سگ” بود كه به عنوان فيلمسازي با استعداد به جهانيان معرفي شد. اين فيلم جوايزي از جمله بهترين فيلم خارجي گلدن گلاب و جايزه منتقدان فيلم نيويورك را برد و نامزد دريافت جايزه اسكار بهترين كارگرداني و بهترين فيلمنامه اقتباسي شد. او تا سال 1991كه به آمريكا رفت در سوئد فيلم‌هايي براي كودكان ساخت. اولين فيلمش در آمريكا ”يكبار در اين اطراف” با بازي هالي هانتر و ريچارد دريفوس از استقبال تماشاگران برخوردار شد. دو سال بعد شهرت بين‌المللي‌اش با ساخت فيلم ”گيلبرت گريپ چي مي‌خوره؟” بيشتر تثبيت شد. بعضي از منتقدان اين فيلم، با بازي درخشان جاني دپ و لئوناردو دي كاپريوي گمنام، را بهترين كار او مي‌دانند. اين فيلم سرگذشت مرارت‌هاي گيلبرت گريپ (جاني دپ) مرد جواني است، كه در پي تغيير زندگي روزمره و دنيوي‌اش است. دي كاپريو كه آن زمان بازيگري گمنام بود، نقش برادر عقب افتاده گيلبرت را بازي مي‌كند. اين بازي براي او نامزدي اسكار و گلدن گلاب را به همراه داشت. فيلم بعدي هالسترم ”راجع به يك چيزي صحبت كن” (1995) درقلمرو كمدي ملودرام با بازي جوليا رابرتز و دنيس كوايد است. در سال 1999 فيلم ”قواعد سايدرهاوس” را با بازي توبي مك گواير، چارلز ترون و مايكل كين ساخت فيلم بعدي او ”شكلات” در سال 2000 ساخته شد. «بادبادك» THE KITE شناسنامه فيلم: كارگردان: آلكسي مرادوف فيلم نامه: يوري سولودوف، آلكسي مرادوف، طراح صحنه: يوگني يوتا مونشتف، فيلمبردار: روبرت فيلاتوف، بازيگران: ويكتور سولوويف، نادژدا اوزروا، پاول زولوتيني، ميخاييل پازنيكوف، محصول 2002 روسيه. خلاصه داستان: فيلم در اوايل دهه نود در يكي از شهرهاي روسيه رخ مي‌دهد، شهري كه به نظر مي‌رسد زندگي در آن متوقف شده و از شر و شور پايتخت و موضوعات ”پرستريكا” در آن خبري نيست، مامور پليسي دربخش اعدام‌هاي اداره كار مي‌كند و حكم‌هاي اعدام را به اجرا در مي‌آورد، كار غم انگيزش بخشي از زندگي اوست و غرولندهاي همسرش، بيماري تنها پسرش، بي پولي و... آن را غم انگيزتر كرده است. تنها انگيزه او براي ادامه كار پولي است كه براي علاج پسرش احتياج دارد. اين تنها پسر است كه با روياي بادبادك هوا كردن با پدر، به زندگي مرد اميد و معنا مي‌بخشد. درباره كارگردان: آلكسي مرادف در سال 1963 در مسكو به دنبال آمد. از دانشگاه ملي فرهنگ و هنر فارغ التحصيل شد و تحصيلات تكميلي خود را در سال 2001 در رشته فيلم نامه نويسي و كارگرداني به پايان برد. مرادف به جز كارگرداني و فيلم نامه نويسي، تاكنون مدير فيلم‌ةاي چون ”رازمد، من يك زن هستم، راسپوتين، استالين،” بوده است كه فيلم استالين جايزه بهترين مدير توليد يك فيلم هستند تلويزيوني را براي او به ارمغان آورد. وي در طول كار حرفه‌اي خود به عنوان مدير ارشد كانال جوانان، فيلم‌هاي مستندي چون ”پاراجانف، و ماموشف” را ساخت. فيلم بادبادك نخستين فيلم داستاني بلند او است. «بليت براي قدس» TIKET TO SERUSALEM شناسنامه فيلم: كارگردان: رشدي مشاروي. تهيه كننده: پيترون ووگلپول، فيلم بردار: بودوئن كونينگ، بازيگران: غسان عباس، آرين عمري، ژرژ ابراهيم، ريم يلو، عماد فراژين محصول 2002 هلند - فلسطين - فرانسه خلاصه داستان: در يك اردوگاه پناهندگان نزديك رام الله، زوج جواني به نام ”جابر” و ”صنا” زندگي مي‌كنند. زن داوطلبانه در طليب سرخ كار مي‌كند و مردم در ساحل غربي رود اردن براي بچه‌هاي فيلم‌هاي كارتون نمايش مي‌دهد. سربازان اسراييلي در همه جا حاضرند و آنها بايد مرتب كارت‌هاي شناسايي خود را به آنها نشان بدهند. جابر با معلم مدرسه‌اي آشنا مي‌شود، معلم از او مي‌خواهد كه در حياط خانه مادر او فيلم نمايش دهد. اما مشكل اين است كه خانه مادربزرگ در اورشليم قرار دارد و او به عنوان يك فلسطيني حق ورود به آن جا را ندارد. اما مصمم مي‌شود اين كار را انجام دهد. درباره كارگردان: رشيد مشروي در اردوگاه الشاطي در غزه به دنيا آمد و تاكنون دستيار كارگردان حدود 20 فيلم بوده است. فلسطين سوژه اصلي اغلب فيلم‌هاي اوست. كه از آن جمله مي‌توان به روزهاي طولاني در غزه (1991). انتظار (1995)، وراي ديوراها (1999) اشاره كرد. مشروي نخستين فيلم بلند خود را با نام ”حكومت نظامي در سال 1993 كارگرداني كرد كه جايزه هرم طلايي جشنواره قاهره را براي او به همراه داشت. مشروي در سال 1996 مركز پخش و توليد فيلمي را در رام الله براي كمك به كارگردان‌هاي جوان فلسطيني تاسيس كرد. «بولينگ براي كولومباين» BOWLENG FORCOLUNBINE شناسنامه فيلم: كارگردان و فيلمنامه: مايكل مور، تهيه كنندگان: مايكل كور، كاتلين گلين، جيم زارنيسكي، چارلز بيشپ، مايكل داناوان، بازيگران: ولين مانسون، جرج دبليوبوش، ديك كلارك، چارلتون هستون، جيمز نيكلاس، مت استون، جف راسن، محصول 2002 كانادا، آمريكا برنده جايزه ويژه هيات داوران جشنواره كن 2002 كه در جشنواره نئو مونترال 2002 نيز حضور داشته است. خلاصه داستان: فيلمي مستند كه به خشونت در آمريكا مي‌پردازد. فيلم ايده اصلي خود را از حادثه تراژيم دبيرستان كولومباين، در سال 1999 گرفته است. فيلم قصد دارد با نمايش صحنه‌هايي از دبيرستان كولومباين، مرامس اهدا جوايز به چارلتن هستون، مرد جواني كه با استفاده از كتاب راهنما بمب ناپالم دست ساز طراحي مي‌كند، سوالات زيادي را مطرح كند. سوالاتي از قبيل: ايا ما ملتي ديوانه اسلحه و يا ديوانه‌هايي خشك و خالي: يا بايد مشكلات تراژيك خود را كه باعث اين همه جرم و جنايت است، حل كنيم؟ چرا آمريكا از نظر خشونت اين قدر با ديگر كشورها تفاوت دارد؟ و... درباره كارگردان: مايكل مور، نويسنده كارگردان و يكي از فعالان سياسي در سال 1954 در خانواده‌اي ايرلندي و كاتوليك، در آمريكا به دنيا آمد. وي تحصيل در دانشگاه ميشيگان را به خاطر روياي روزنامه نگار شدن و فعاليت‌هاي سياسي ترك كرد. مور پس از كار در روزنامه‌هاي ”فيلينت وويس” و ”ميشيگان وويس” ، سردبير جمله مادجونز شد، اما به خاطر مخالفت از چاپ مقاله‌اي در دفاع از ساندنيست‌ها به اين دليل كه تنشج زاست، اخراج شد. پي از آن، مورد فيلم مستندي با نام ”راجرومن” درباره شهر تولدش ”فيلينت” و تاثيرات كارخانه جنرال موتورز بر آن را ساخت كه جوايز بسياري را نصيب خود كرد. وي قسمت دوم اين فيلم را پس از حضور در فيلم مستند ”خون بر صورت” به عنوان مصاحبه گر ساخت. اولين فيلم داستاني او ”بيكن كانادايي” نام دارد كه هجوي است درباره جنگ سرد بين آمريكا و كانادا. مور هم چنين تاكنون كتاب‌هاي پرفروشي با نام ”مرد سفيد پوست احمق”. ”عليه جورج بوش” و ”تهديدهاي تصادفي” را به چاپ رسانده است. «بيا گريه نكنيم» NOT CRY LETS شناسنامه فيلم: كارگردان، فيلم نامه نويس و مدير فيلمبرداري: مين بونگ هون، تهيه كننده: جيونگ نام هون، طراحي لباس: روئه بو بي بلاسوفا، بازيگران: محمد رحيمو، دياز راخمانيتوف، اركين كاميلروف خلاصه داستان: شخصي هر شب در قمارخانه‌هاي مسكو قمار مي‌كند و زماني كه به نظر مي‌ردس شانس به او روي آورده است تمامي پولهايش و حتي ويولونش را مي‌بازد. او مجبور مي‌شود به روستاي زادگاه خود بازگردد. همه فكر مي‌كنند او ويولون زن معروفي شده است. خانواده او هنوز هم زندگي دشواري را مي‌گذرانند مادر با ديدن جعبه خالي ويولون حقيقت را در مي‌يابد. مرد تلاش مي‌كند تا پولي به دست آورد و بدهي خود را بپردازد، اما تهديد باج گيرها هم چنان ادامه دارد. او احساس تنهايي مي‌كند و به نظر مي‌رسد در انتهاي دنيا آخرين نيروي خود را از دست مي‌دد در اين شرايط كسي هر روز يك تخم مرغ روي لبه پنجره او مي‌گذارد. مرد سنجاق سرسفيدي را لبه پنجره مي‌گذارد .روز بعد به جاي سنجاق تخم مرغ ديگري آنجاست. احساس مي‌كند كسي به او توجه دارد، اما او ناچارست روستا را ترك كند زيرا پليس در تعقيب او است و دورغهايش ديگر فايده‌اي ندارند. او تنهاست و نيازمند كسي است تا دست بر شانه‌اش بگذارد و به او بگويد: گريه نكن درباره كارگردان: مين بونگ هون در سال 1969 در كره به دنيا آمد، اما تحصيلات خود را در مسكو با پايان برد. از آن زمان هون فيلم‌هاي كوتاه بسيار ساخته است، فيلم‌هايي چون ”يك شخص” (1995) و ”پرتره” (1996) هوت در سال 1998 به همراه كارگردان تاجيك ”جمشيد عثمانف” ، نخستين فيلم بلند خود را با نام ”پرواز زتبور” ساخت؛ كه جوايز بسياري را نسيب او كرد. بيا گريه كنيم دويمن فيلم بلند او است. «بيخوابي»INSOMNIA شناسنامه فيلم: كارگردان: كريستوفو نولان، فيلمنامه: هيلاري سايتس، نيكلاي فروبنيوس، تهيه كنندگان: ادوارد ال مك دانل، اندرو اكوزو، برودريك جانسون، پل جانگرديت، فيلمبرداري: والي فيستر، طراحي صحنه: نيتان كرولي، بازيگران: آل پاچينو، هيلاري سوانك، رابين ويليامز، مارتين داناول، نيكي كت، محصول 2002 آمريكا. خلاصه داستان: بيل دورمر، كارآگاه معروف لس آنجلسي به همراه دستيارش به نايتومت، در شمال آلاسكا مي‌رود تا درباره قتل دختر 17 ساله‌اي تحقيق كند كه مقامات محلي آن جا از حل آن عاجزند. آنها تحقيقات خود را به همراه ”الي بر” مامور باهوش و جوان نايتموت آغاز مي‌كنند. در تحقيقات اوليه، دورمر در مي‌يابد قاتل دختر ره به خوبي مي‌شناخته است. مظنون در دام پليس مي‌افتد، اما مي‌گريزد. در جريان تعقيب او، دورمر به اشتباه را مي‌كشد قاتل شاهد ماجراست. قاتل ”والتر فينچ” با دورمر تماس مي‌گيرد و به شرايطي برابر براي خود و دورمر معتقد است. دورمر نگران موقعيت حرفه‌اي خود است. روزهاي بي پايان منطقه، فقدان شب، احساس گناه ناشي از مرگ دستيارش عرصه را بر او تنگ مي‌كند. دورمر سعي دارد تحقيقات را به سوي قاتل اصلي هدايت و از خطاهاي خود دور. اما الي قاطعانه سعي در حل اين معمام دارد. درباره كارگردان: كريستوفر نولان به خاطر ساختار نوگرايانه و نوآور فيلم اولشص ”تعقيب” (1998) و فيلم دومش ”نشانه” (2000) شناخته شده است. اين فيلم ساز لندني توانايي منحصر به فردي در خلق فيلم‌هايي دارد كه مخاطب را در مفاهيم انتزاعي درگير كند و ايده آل‌ها و رفتارهاي متداول را مي‌كشند. منتقدان فيلم نشانه را متانورا ناميدند. اين فيلم سفري است به درون افكاي مرديم كه در جستجوي انتقام است اما توانايي كافي براي ايجاد نشانه‌ها و خطرات را ندارد اين فيلم بحث‌هاي جديدي را در ميان منتقدان و تماشاگراني كه تشنه فيلم‌هاي متفكرانه هستند برانگيخت. كيستوفر نولان در سال 1970 در شهر لندن متولد شد. اولين فيلم هشت ميليمتري‌اش را در سن هفت سالگي ساخت. او ادبيات انگليسي را در دانشگاه لندن به اتمام رساند در حالي كه در دوره‌ي دانشجويي‌اش فيلم‌هاي كوتاهي را با قرض گرفتن وسايل از بخش فيلم دانشكده ساخت. او به شدت تحت تاثير كتاب‌هايي مانند سرزمين آبي گراهام سونيت بوده است. نولان شيفته تكنيك رويدادهاي موازي شد و با توجه به اين كه مي‌دانست اين روش بيتشر در نوشته‌ها ديده مي‌شود تا فيلم. او سعي كرد اين ايده را گسترش دهد. اولين فيلمش ”تعقيب” راجه به نويسنده‌اي بيكار است كه ديوانه دانستن چيزهايي راجع به غيربه‌هاست و اين كار را با تعقيب آنها و ورود به آپارتمانهايشان انجام مي‌دهد. اين فيلم در جشنواره‌هاي متعددي نامزد دريافت جايزه شده و جايزه فيلم اسلم وانس برد. او براي فيلم بعدي‌اش ”نشانه” از اين هم فراتر رفت و از تماشاگران خواست براي توليد فيلمش به او پول اهدا كنند. پروژه بعدي‌اش در واقع ساختن دوباره فيلم دلهره آور ”بيخوابي” محصول 1997 نروژ بوده است. فعاليتهاي هنري كريستوفر نولان در مقام فيلمبردار، كارگردان، تهيه كننده فيلمنامه نويس عبارتند از: فيلمبردار: تعقيب، كارگردان بيخوابي 2000، نشانه 2001، تعقيب 1999 تهيه كننده: تعقيب، فيلمنامه، نشانه 2001، تعقيب 1999. «بيشتر مارتا»MOSTLY MAYTHA شناسنامه فيلم: كارگردان: ساندرا نتلبك، فيلمنامه: سنادرانتلبك، تهيه كننده: كريستوف فريديل، كارل بومگارتنر، طراحي صحنه: توماس فرويندنتال، فيلم برداري: ميكاييل برتل، بازيگران: مارتينا گدك، كاتيا اشتود، سرجيو كاستليتو، سيبل كانونيسا، محصول 2002 آلمان. خلاصه داستا: مارتا سرآشپز رستوران كوچكي در هامبورگ است. او با كارش زندگي مي‌كند و وسواس زيادي به خرج مي‌دهد. او آشپزخانه را بي عيب و نقص اداره مي‌كند. با تمام اين اوصاف زندگي خسته كننده و يكنواختي دارد. خواهرش را، كه نيز مطلقه است و دختري هشت ساله به نام لينا دارد، در تصادف اتومبيلي از دست مي‌دهد. از اين به بعد سرپرستي دختر به عهده مارتا است. دختري كه مرگ مادر ضربه سختي براي او بوده است. صاحب رستوران يك سرآشپز ايتاليايي به نام ماريو را استخدام مي‌كند. مارتا ماريو با هم مشكل پيدا مي‌كنند. اما در نهايت اين ماريوست كه با حضور خود به زندگي لينا نور و اميد مي‌دهد. ماريو كم كم از يك رقيب به دوستي مهربان تبديل مي‌شود. درست در همين زمان پدر لينا، كه هيچ وقت در كنار خانواده‌اش حضور نداشته است، از راه مي‌رسد. او تصميم دارد لينا را با خود به ايتاليا ببرد. در اين شرايط است كه ماريا بايد تصميم بگيرد... درباره كارگردان: بيشتر ماريتا، نخستين كار بزرگ ساندرانتلبك در مقام كارگردان و نويسنده است. او موقعيت خود را به عنوان كارگردان و نويسنده در سال 1995 با ساخت فيلمي براي اونا فيلم تثبيت مي‌كند و در سال 1997 جايزه ماكس اوفوتس را براي مرمريه مي‌گيرد. نتل بك متولد هامبورگ است و تحصيلاتش را در سال 1988 در رشته فيلم سازي در دانشگاه دولتي سان فرانسيسكو آغاز كرد. در طول تحصيل چندين فيلم ويدئويي و دو فيلم شانزده ميلي متري ساخت. فيلم ”مقداري لطف” او در سال 1992 جايزه بهترين فيلم كوتاه جشنواره‌ سان فرانسيسكو را گرفت. «پسر» THE SON شناسنامه فيلم: كارگردان، فيلم نامه نويس: ژان پير ولوك داردان، فيلمبردار: آلن ماركوئن، تهيه كنندگان: ژ.پ.ل.داردن و دني فري بازيگران: اليويه گرومه، مورگان مارپن، ايزابلا سوپارت، نسيم حسيني، كوين لروي، فابيان مارنت، جيمي دلوف، رمي رنو. خلاصه داستان: فرنسيس، پسري است كه مي‌خواهد در يك كارگاه نجاري به عنوان شاگرد كار كند اما استاد نجار ”اليويه” از پذيرش او سرباز مي‌زند. بعد از آن اوليويه به دنبال فرانسيس، در راهروهاي مركز آموزشي، كوچه و خيابان‌هاي شهر و.. همه جا را مي‌گردد. فرانسيس كيست؟ درباره كارگردان: برادران داردن، ژان پير (1951) و لوك (1954) كار خود را در دهه هشتاد با ساخت فيلمهاي ويديوئي از اعتصابات كارگري بلژيك آغاز كردند. هر چند در آن زمان به آثار آنها بي توجهي شد، در سال 1999 فيلم درخشان آنها با نام ”رزيتا” جايزه نخل طلاي جشنواره كن را از آن خود كرد. از آثار اين دو برادر مي‌توان به ”پيمان /1997” و ”رزيتا/1999” و ”پسر/2002” اشاره كرد. «پينوكيو»PINOECHIO شناسنامه فيلم: كارگردان: روبرتو بنيني، فيلم نامه نويس: روبرتو بنيني، ويچنزو چرامي، تهيه كنندگان روبرتو بنيني، ويچنزو چرامي، نيكولتا براسچي، الدافرري، جيان لوئيجي براسچي، فيلمبرداري: دانته اسپينوتي، طراحي صحنه: دانيلو دوناتي، بازيگران: روبرتو بنيني، نيكولتا براسچي، كارلو جيوفره، برنو آرتا، محصول 2002 ايتاليا (كمدي، خانوادگي، علمي و تخيلي) خلاصه داستان: داستان آشنا و كلاسيك پينوكيو (كارلو كلودي) عروسك چوبي است كه در دستان ”ژپتو” كه در آرزوي داشتن پسري است جان مي‌گيرد. پينوكيو علي رغم راهنمايي‌هاي پري مهربان و عشق و علاقه پدر ژپتو دردسرهايي ايجاد مي‌كند و بالاخره اشتباهاتش باعث مي‌شود ژپتو را دستگير كنند. پينوكيو با هشدار پري مهربان، به جستجوي پدرش مي‌رود. در طول راه او با تعدادي از شخصيت‌هاي و ماجراهاي مختلف روبه رو مي‌شود و به تجربيات تازه‌اي دست پيدا مي‌كند. اين سفر راهي ايت براي او تا بالاخره به پسركي واقعي تبديل شود. فيلم پر از پري‌هاي عجيب و غريب، سيرك‌هاي رنگارنگ. جنگلهاي مرموز، حيوانات سخنگو و سرزمين‌هاي باشكوه است. درباره كارگردان: روبرتو بنيني بعد از كمدين نام آشناي ايتاليايي توتو، محبوب‌ترين كمدين ايتالياست، بنيني محبوبيت اوليه ود را در ايتاليا با بازي متاثر از كمدين‌هايي چون چارلز چاپلين، باستركيتون و پيتر سلرز در سريال‌هاي تلويزيوني كسب نمود. يك از بهترين نقش‌هايي تلويزيونيش (چيوني ماريو) تبديل به فيلم بلند دوستت دارم برلينگر1977 شد، بعد از آن بنيني در يك سري از فيلم‌هاي محبوب تماشاگران درخشيد. فيلمش ”جاني استاچينو” شهرت فراواني براي او در ايتاليا و جهان به ارمغان آورد. گرچه تماشاگران آمريكايي قبلا با نوع كمدي او در فيلم ”شياطين كوچك” (1988) اشنا شده بودند. او همچنين در فيلم جيم جارموش ”افتاده توسط قانون” (1968) و ”شب روي زمين” (1988) و همچنين فيلمي از ويم وندرس ”دور، چقدر نزديك” (1992) به ايفاي نقش پرداخت. در سال 1998 بنيني نويسندگي، بازيگري و كارگرداني فيلم ”زندگي زيباست” را به عهده داشت. فيلم هم از نظر تجاري و هم از ديد منتقدان اثري موفق بود و جايزه هيات داوران جشنواره كن و اسكار بهترين هنرپيشه مرد و بهترين فيلمنامه را كسب نمود. آثار او عبارتند از: بازيگر: پينوكيو (2002)، آستريكس و اوبلكيس عليه سزار (1999)، زندگي زيباست (1998)، هيولا (1996)، پسر پلندگ صورتي (1993)، جاني استرچبو (1992)، شب روي زمين (1991)، افتاده توسط قانون (1986)، پناهندگي خواستن (1979)، هيولا (1970) كارگردان: پينوكيو: زندگي زيباست، هيولا (1996)، جاني اتوچيو. تهيه كننده: پينوكيو. فيلنامه نويس: پينوكيو، زندگي زيباست، پناهندگي خواستن. «تا جايي كه پاهاي من توان خواهد داشت» AS FAR AS MY FEET WILL CARRY ME شناسنامه فيلم: كارگردان: هاردي مارتينز، فيلم نامه نويس: برنت شوام، هاردي مارتينز بر مبناي رماني از جوزف مارتين بوئر، تهيه كنندگان: جيمي سي جردم، هاردي مارتينز، بازيگران: برنارد بترمان، مايكل مندلي، ايزه پانتئوا، آيريس بوهم، آناهرمان، موسيقي: ادوارد آرتميف، عكسك پاول لشبف، محصول 2002 آلمان. خلاصه داستان: هيچ وقت قدرت روح انسان و نيروي خواستنش را زماني كه عاشق است دست كم نگيريد، اين پيام فيلم است. اين فيلم تاثيرگذار بر مبناي داستان واقعي زندگي و فرار حيرت برانگيز ”كلمنس فارل” سرباز آلماني است كه بعد از جنگ جهاني دوم از يك اردوگاه كار اجباري در سيبري فرار مي‌كند و سفر باورنكردني خود را آغاز مي‌كند. در سرماي طاقت فرساي زمستان و آن چشم اندازهاي خشن، نامهربان و خالي از سكنه، و پشت سرگذاشتن ماجراهاي مرگبار، فارل همچنان مصمم است خود را به آغوش خانواده‌اش برساند. او هر روز قدم به قدم، كيلومتر به كيلومتر به سمت هدفش پيش مي‌رود زيرا مي‌داند با هر قدم به هدفش نزديكتر خواهد شد، اما هرگز نمي‌داند كه آيا قدم بعدي آخرين گامش خواهد بود يا نه؟ او بالاخره به پرشيا و ازادي مطلوبش مي‌رسد و بعد از 14 هزار كيلومتر راه پيمايي و گذشت حدود سه سال پايان ناپذير، سرانجام به مقصد خود نزديك مي‌ شود... اين فيلم در جشنواره‌هاي مونترال 2001، هوستون 2002 سانت اندر 2002 نمايش داده شده و جوايز زير را كسب نموده است: - جايزه بهترين فيلمبرداري از جشنواره هوستون - بهترين فيلم اكشن ماجراجويانه از جشنواره هوستون - جايزه افتخار از جشنواره بين‌المللي فيلم نيوپورت 2002 - جايزه تخت كلاس بهترين فيلم داستاني از جشنواره بين‌المللي سانتاندر، اسپانيا - جايزه‌ ا اي سي براي بهترين فيلمبرداري از جشنواره سانتاندر درباره كارگردان: هاردي مارتبنز متولد 1963 در آلمان مي‌باشد. دو سال در موسسه بين‌المللي بدلكاري آموزش ديده و يك سال هم تحت آموزش ژان كلود زفيرني بوده است. به عنوان بدلكار و مدير بدلكاري با تهيه كنندگان مختلفيس همكاري داشته است. او در سال 1996 موسسه توليد فيلم بدلكاري را بنيان نهاد. مارتينز كارگرداني، تهيه و بازيگري فيلم ”بدلكار اتاق كهربا” (1998) را به عهده داشته است. فيلم ”تا جايي كه پاهاي من توان رفتن خواهد داشت” آخرين فيلم اوست. «حصار مانع خرگوش» RBBIT-PROOF FENCE شناسنامه فيلم: كارگردان: فيليپ نويس. فيلمنامه: كريستين اولس بر مبناي كتابي نوشته دوريس پيلكينگتن گايمارا، تهيه كنندگان: فيليپ نويس، كريستين اولسن، جان وينتر، فيلمبرداري: كريستوفر دويل، بازيگران: اورلين سامپي، تيانا سانسوري، كنتر برانا، جيسون كلارك، ديويد گالپيليل، محصول 2002 استرالي، انگلستان خلاصه داستان: زماني كه مهاجران سفيد پوست كنترل سياسي استراليا را به عهده گرفتند، تعداد زيادي از بومي‌ها را از زمين‌هاي خود بيرون كردند و فرزندان آنان را به بهانه اين كه در محيطي متمدن پرورش يابند از خانوادههايشان جدا مي‌كردند. در سال 1931، دولت سه دختر بويم - مالي چهارده ساله، خواهر هشت ساله‌اش ديزي و دختر عمومي ده ساله‌اشان گريسي را از خانواده‌شان مي‌گيرند و به مركزي سپرده مي‌شوند. مالي در آن جا نقشه فرار را مي‌كشد و هر سه با هم فرار مي‌كنند. آنها سفري 1200 مايلي را باپيي پياده و بدون آب تجربه مي‌كنند و تنها راهنماي آنها حصارهايي است به عنوان مانع ورود خرگوشها در همه جاي استراليا وجود دارند. درباره كارگردان: فيليپ نويس استراليايي از بچگي فيلمسازي را دوست داشت: قبل از پايان دبيرستان فيلم كوتاهي به نام ”بهتره در جهنم حكمراني كنيد” را ساخت. بعد از پايان دبيرستان ابتدا وارد دانشكده حقوق سيدني شد اما بعدا وارد دانشگاه هنرهاي زيباي دانشگاه شد. در سال 1974 جايزه جشنواره فيلم سيدني را براي فيلم مستندش ”كاستو روپولو” برد. در سال 1975 با ساخت فيلم مستندي درباره مراقبت‌هاي پزشكي در ميان بوميان استراليا تبديل به فيلمسازي حرفه‌اي شد. نويس در سال 1989 با فيلم ”آرام مرده” موفقيت جهاني را كسب كرد و وارد هاليوود شد. اولين فيلم هاليوودي ‌اش ”بازي ميهن پرستانه” در سال 1992 نشان داد كه نويس مي‌داند چگونه از بازيگران حرفه‌اي بازي بگيرد. ديگر آثار او عبارتند از: آمركاي آرام (2002)، حصار مانع خرگوش (2002)، استخوان جمع كن (1999)، قديس (1997)، خطرآشكار و عيان (1994)، نقره (1993)، بازي ميهن پرستانه (1992)، ختم كور (1990)، پژواك‌هاي بهشت (1989)، آرام مرده (1988)، موج داغ (1983)، خط مقدم اخبار (1979). «دخالت الهي» INTERVENTION DIVINE شناسنامه فيلم: كارگردان و فيلم نامه نويس: اليا سليمان، بازيگران: اليا سليمان، مانال خاور، نايف فهوم داهر، محصول 2002 فرانسه، فلسطين، مغرب و المان. خلاصه داستان: در يكي از شهرهاي فلسطين كه تحت اشغال سربازان رژيم صهيونيستي است، مردي تصميم مي‌گيرد حلقه‌ي محاصره را بشكند، زيرا عشق مرد را اوضاع سياسي دست نيافتني ساخته، و از طرفي نيز پدر بيمار او احتياج به مراقبت دارد. مردم مصمم است راهي براي حل هر دو مشكل پيدا كند. اما شهر را نفرتي غريب در بر گرفته كه به جان همه ساكنان شهر افتاده است. درباره كارگردان: اليا سليمان در سال 1960 در فلسطين به دنيا آمد. وي كه از سال 1981 تا 1993 در آمريكا زندگي مي‌كرد به عنوان استاد دانشگاه در بسياري از دانشگاه‌ها تدريس و در موسسات هنري و موزهةاي سخنراني كرده است. سليمان در آمريكايي فيلمهاي مطرحي همچون ”مقدمه‌اي بر پايان يك دعوا” و ”كرنش يك قاتل” را ساخت. اما در سال 1994 به بيت المقدس نقل مكان كرد و از طرف اتحاديه اروپا مامور راه اندازي كرسي سينما و رسانه‌ها در دانشگاه بيت الزيط شد. سليمان در سال 1996 نخستين فيلم داستاني خود را با نام ”وقايع نگاري يك گمشده” ساخت كه برنده جايزه بهترين فيلم جشنواره ونيز شد. «رقص با سگ سفيد» TO DANCE WITH THE WHITE DOG شناسنامه فيلم: كارگردان: تاكاشي تسوكينوكي، فيلم نامه نويس: آزوما موريزاكي براساس رماني به همين نام نوشته تري كي، بازيگران باتستوياناكاوايي، شيهو فوجي مورا، مايومي واكامورا، محصول 2002 ژاپن. خلاصه داستان: همسر مردي مسن، بعد چهل سال زندگي مشترك ناگهان مي‌ميرد. همسري كه به خاطر ازدواج با او از ارزوي پرتاس شندنش نيز چشم پوشي شده است. مرگ همسر، خاطره مرگ پسر را كه سالها پيش بر اثر افتاده كنده درختي اتفاق افتاده بود براي او زنده مي‌كند همسر مرد، لحظاتي قبل از مرگ در بيمارستان به هوش مي‌آيد و سه انگشت دستش را بلند مي‌كند، گويا مي‌خواهد به مرد چيزي بگويد. مرد كم كم در زندگي جديد خود و تنهاي‌اش منظور همسرش را در مي‌يابد. احساس مي‌كند كه زن مي‌خواسته به او بگويد هر سه آنها، يعني مرد، همسرش، و پسرشان در زير كي درخت دفن خواهند شد... فيلم درباره معنا بخشيدن به زندگي مشترك و معجزه عشق حقيقي سخن مي‌گويد. درباره كارگردان: تاكاشي ستوكينوكي در سال 1954 در كاكوشيماي ژاپن به دنيا آمد. او پس از فارغ التحصيلي از دانشكده فيلم سازي ”نهون ايگا”. به عنوان كارآموز نزد شوهي ايمامورا مشغول به كار شد. در اين دوره او در فيلم‌هايي چون ايجانايكا (1981)، غزل‌هاي ناراياما (1983) و باران سياه (1989) همكاري داشت. در سال 1989 در فيلم ”پليس خشن” دستيار كارگردان تاكشي كيتانو بود. ”رقص با سگ سفيد” نخستين فيلم بلند اوست. «علف زار آسماني» HEVENLY GRASSLAND شناسنامه فيلم: كارگردانان: ساي فو، ماي ليسي، فيلمنامه: چن پنيك، تهيه كننده: يانگ بونينگ، هان سانپينگ، فيلمبرداري: گه ريتو، بازيگران: نارن هوا، نينگ كال، تورمن، موسيقي: سان بائو، محصول 2002 چين و مغولستان. خلاصه داستان: پسر بچه‌اي چيني برخلاف ميل‌اش و از قضاي روزگار، به علفزارهاي مغلوستان برده مي‌شود. او با دلي شكسته سعي مي‌كند به راه و روش زندگي مغول‌ها تن دهد. با گذشت زمان، آرام آرام بر درگيري‌هاي دروني و نقطه ضعف‌هاي خود غلبه مي‌كند. بعد از سالها او مجبور است دوباره اين مراتع و علفزارها را ترك كند. اين فيلم نگاهي جذاب به فرهنگي منحصر به فرد را دارد. اين فيلم جايزه بهترين بازيگر (نينگ كال) و بهترين موسيقي را از آكادمي فيلم چين در سال 2002 برده است. همين طور جوايزي از جشنواره‌هاي فيلم مونترال، دنور و قاهره در سال 2002 كسب كرده است. «ك 19: دام مرگ» K-19:THE WIDOWMAKER شناسنامه فيلم: كارگردان: كاترين بيگلو، فيلم نامه: كريستوفر كايل بر مبناي داستاني نوشته لوييس نورا تهيه كنندگان: ك.بيگلو، كريس ويتاكر، فيلم برداري: جف كراننوت، طراحي صحنه: كارل جوليوسن، مايكل نووتني، بازيگران: هريسون فورد، ليام نيسن، پيتر سارسگاد، جاس آكلند. پيتر استبيگز، سام ردفورد. خلاصه داستان: K-19 نخستين زيردريايي اتمي اتحاد جماهير شوروي است كه در سال 1961 و در اوج جنگ سرد، فرماندهي‌اش به ناخدا يك «الكسي وستريكف” واگذار مي‌شود. ”ميخاييل پولنين” فرمانده قبلي زيردريايي را تنزل درجه داده‌اند و او را افسر عملياتي زيردريايي كرده‌اند. پولنين، تصميم مي‌گيرد خشم و آزردگي‌اش را كنترل كند و دستورات فرمانده جديد اطاعات كند. پولنين معتقد بوده كه زيردريايي براي انجام ماموريت آماده نيست و اين يكي از دلايل تنزل درجه او بوده است. بخش‌هايي از زيردريايي هنوز تعبيه نشده است هنوز از لوازم و ابزار ضروري خبري نيست و متخصص زيردريايي نيز درتصادفي كشته شده است، اما با وجود همه اين شرايط وستريكف فرمانده جديد مجبور مي‌شود، زيردريايي را با خدمه به سوي آتلانتيك شمالي ببرد. تا با آزمايش موشكي هشداري به ايالات متحده بدهد مبني بر اين كه آنها مي‌توانند دشمني باشند با توانايي‌هاي تكنولوژي بالا. نتيجه آزمايش موفق است. اما مشكلي در سيستم خنك كننده راكتور زيردريايي، گرمايي توليد مي‌كند كه انفجار را در موارد انفجاري اتمي زيردريايي، ممكن مي‌سازد. انفجاري كه ميتواند باعث اولين حمله اتمي از سوي رقيب شود. شرايط به وجود آمده وستريكف و پولنين را رو به رو هم قرار مي‌دهد. «مجوز عبور» LAISSER-PASSER شناسنامه فيلم: كارگردان: برتراند تاورنيه، فيلم نامه: ژان كوسموس، ب.تاوارنيه، تهيه كننده: له فيلم آلن سارد، فيلم برداري: آلن شوكوار، بازيگران: ژاك كامبلين، دني پوداليدس، شارلوت كدي، ماري ژيلان. محصول فرانسه، آلمان و اسپانيا، محصول 2002 فرانسه، المان و اسپانيا كه قبلا در فستيوال‌هاي برلين 2002 و مونترال 2002 به نمايش در آمده است. خلاصه داستان: در سال 1940 يك كمپاني آلماني شروع به تهيه و توليد فيلم‌هاي فرانسوي مي‌كند. شرايط زندگي كساني كه در كمپاني كار مي‌كنند، نمونه‌اي است از آنچه بر زندگي در فرانسه تحت اشغال مي‌گذرد. دوراين كه همه از خود مي‌پرسد كه آيا بايد چشم‌ها را بست، طوري كه انگار اتفاقي نيفتاده است، يا آن كه بايد از مار كردن به آلمان‌ها سرباز زد و ميدان را خالي كرد؟ ”ژان دووور” دستيار كارگرداني است كه عمدا به استخدام كمپاني آلمان در آمده است تا بتواند راحت‌تر به فعاليت‌هايش در نهضت مقاومت بپردازد. از طرفي ”ژان اورانش” نيز فيلمنامه نويسي است كه هر گونه پيشنهادي را از سوي آلمانها ردمي‌كند. او مردي است آرام،كنجكاو و خالي از تعصب، كه درگيريهاي عاطفي نيز دارد. فيلم داستان اين دو مرد را بيان مي‌كند كه در مسير زندگي حرفه‌اي شان به يكديگر بر مي‌خوردند. درباره كارگردان: برتراند تاورنيه كه از بزرگان سينماي فرانسه است كه در مقام كارگردان، فيلم نامه نويس و تهيه كننده به عنوان سازنده فيلم‌هايي با موضوعات روابط انساني در جنگ و مصائب بيشري شهرت دارد. او در سال 1941 در لئون فرانسه به دنيا امد و از سيزده سالگي آرزو داشت كارگردان شود گفته مي‌شود تاورنيه تحت تاثير فيلم سازان آمريكايي چون جان فورد، ژوزف لوسي، ساموئل فولر و ويليام ولمن كار خود را آغاز كرد. اما با تاثير پذيري از ژان پيرملويل در زمان تحصيل در سوربون كار خود را ادامه داد. تاورنيه درآن سالها، به نقد فيلم روي آورد وهم زمان با كاردر كايه دو سينما و پوزتيو، دو كتاب درباره سينماي آمريكا منتشر كرد. پس از آن فيلمهايي چون ”قاضي و قاتل”، ”ساعت مرگ”، ”تعصيلات يك هفته‌اي”، ”حوالي نيمه شب”، ”مصائب بئاتريس”، ”ال 627”، ”كاپيتان كانون” و ”همه چيز امروز آغاز مي‌شود” را ساخت كه موفقيتهاي بسياري را براي او به ارمغان آورد. «مرد بدون گذشته” THE MAN WITHOUT A PAST شناسنامه فيلم: كارگردان، نويسنده و تهيه كننده: آكي كوريسماكي، فيلم برداري: تيمو سالمنين، طراحي صحنه: ماركو پاتيلا، يوكا سالمي، بازيگران: ماركو پلتوكا، كتي اوتنين، جواني فيملا، كايجا پاكارنين، ساكاري كوزمانن، محصول فنلاند، آلمان، فرانسه 2002 -79 دقيقه. خلاصه داستان: مردي در جستجوي كار به هلسينكي سفر مي‌كند و در حادثهاي حافظه خود را از دست مي‌دهد ناچار مي‌شود همه چيز را از نو شروع كند. فيلم درباره‌ انسان‌هايي است كه هميشه مي‌دانند چگونه انسان بمانند. اين فيلم جوايزي را ازجشنواره كن 2002 و نئومونترال 2002 به خود اختصاص داده است. درباره كارگردان: آكي كوريسماكي پيش از تاسيس شركت فيلم سازي خود كه در آن ژان لوك گداري همكاري داشته علاوه بر مشاغل مختلف به عنوان منتقد سينما فعاليت نموده است. او به همراه برادرش ميكا تاكنون يك پنجم توليدات سينمايي فنلاند را بر عهده داشته‌اند. كوريسماكي به تنهايي حدود 70 فيلم در گونه‌هاي مختلف ساخته است. در دهه نود او كار فيلم سازي را در انگلستان ادامه داد و فيلمهايي چون ”فرانسه” و ”من يك قاتل را استخدام كرده‌ام” را ساخت. معروفترين فيلم آكي ”گاوچران‌هاي لنين گراد به آمريكا مي‌روند” نام دارد. «هاجر” HEJAR شناسنامه فيلم: كارگردان: فيلم نامه نويس و تهيه كنندهك هندان ايپكچي، فيلم برداري: اردال كابرامن، بازيگران شوكران گونگور، ويلان ارچتين، نوزان دميرل، محصول 2001 تركيه. خلاصه داستان: هاجر، تنها بازمانده يكي از روستاهاي كردنشين، پدر و مادر خود را در حمله نيروهاي ترك به روستا از دست ميدهد. او به عمويش در استانبول سپرده مي‌شود.و پليس به خانه‌اي كه هاجر در آن سكونت دارد، حمله مي‌برد. دختر در يك قفسه پنهان مي‌شود و نجات پيدا مي‌كند. او خون آلود از در آپارتمان بيرون مي‌آيد. و زماني كه سكينه مستخدمه قاضي ”رافت” از درمنزل مي‌خواهد بيرون بيايد، هاجر خود را به درون خانه قاضي مي‌اندازد. رافت ابتدا مي‌خواهد بچه را به پليس تحويل دهد ولي وضعيت روحي و جسمي دختر او را از اين كار منصرف مي‌ند. اما اتفاق نامنتظره ديگري در پيش است، دختر كرد است و حتي يك كلمه تركي نمي‌داند و اين نقطه آغاز برخورد قاضي و دخترك است، به مرور رابطه‌اي صميمي بين آنها به وجود مي‌آيد و هر دو به شدت وابسته يكديگر مي‌شوند. درباره كارگردان: هندان ايپكچي در سال 1956 در آنكارا متولد شد. او پس از فارغ التحصيلي از دانشكده ارتباطات دانشكده قاضي در رشته راديو و تلويزيون، نخستين تجربه كارگرداني خود را در سال 1993 با فيلم مستند ”آواز كمنچ” نوشته شاعر ترك ياشار ميراژ ساخت. سال بعد از آن نخستين فيلم داستاني خود را با نام ”پدر در ارتش است” كارگرداني كرد. ايپكچي به خاطر اين فيلم جوايز بسياري را نصيب خود كرد و به خاطر آن به بخش پانوراماي جشنواره برلين دعوت شد. هاجر دومين فيلم او است. «وداع‌هاي دشوار: پدرم» HARD GOOD BYES:MY FATHER شناسنامه فيلم: كارگردان و فيلم نويس: پني پامايوتوپولوس، طراحي صحنه: ليلي كنداكا، فيلم برداري: ديميتريس كاتيتيس، بازيگران: گيورگوس كارايانيس و سپوديامانتتيد، يوآنا تسيريگويي، استيلوس مايناس. محصول يونان. خلاصه داستان: اواخر دهه 60 است. ”الياس” پسركي ده ساله است، كه ناگهان پدرش را از دست مي‌دهد. اعضاي خانواده هركدام به شيوه‌اي اين واقعه غم انگيز را مي‌پذيرند. تنها الياس است كه حاضر به درك واقعيت نيست. او نميتواند درك كند كه چه اتاقي افتاده است. از نظر او پدر زنده است و سفر اين بار او نيز چون ديگر سفرهاي تجاري پدر است. او طوري رفتار مي‌كند كه گويا پدر زنده است، بازي‌هاي مورد علاقه هر دوشان را انجام مي‌دهد و نقش هر دو را خود بازي مي‌كند. او اطمينان دارد كه طبق قرار، پدر بر مي‌گردد و هر دو با هم اولين فرود انسان را بر روي كره ما از تلويزيون تماشا خواهند كرد. انسان پا بر روي كره ماه مي‌گذارد و بالاخره خودش را از كره‌ خاكي‌اش جدا مي‌كند، اما پدر باز نمي‌گردد و اين لحظه‌اي است كه الياس با واقعيت مرگ پدر روبه رو مي‌شود. ابتدا مقاومت نشان مي‌دهد اما آرام مي‌گيرد. ديگر چشم انتظار او نيست. الياس ناگهان بزرگ مي‌شود و با تحول جديد در زندگي انسان، براي او نيز زندگي جديدي آغاز مي‌شود. درباره كارگردان: خانم پامويوتوپولوس، متولد يونان، در دانشگاه يونان حقوق خوانده است و رشته كارگرداني فيلم را در دانشكده فيلم سازي دانشگاه استاوراكوس گذراند. از سال 1982 تا 1985 در لندن زندگي كرد و دوره‌هاي عكاسي، فيلمسازي را در دانشگاه وست مي‌نستر به پايان رساند. او از سال 1986 تاكنون در كنار انجام برنامه‌ةاي فرهنگي، سريال‌هاي تلويزيوني با محتواي روانشناختي و اجتماعي ساخت. او فيلم‌هاي او مي‌توان به ”واگر از لويس من بشنوييد” (1985) ”الدورادو” (1988) و ”وداع دشوار: پدرم” نام برد. انتهاي پيام
  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha